۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

مادران میدان مایو، مادران خاوران، مادران عزا



ما از فرزندانمان زاده شدیم
این شعار، شعار مادران میدان مایوست. و شاید شعار تمامی مادرانی که در سراسر دنیا فرزندانشان قربانیان حکومت های دیکتاتوری شده و خواهند شد. متاسفانه حکومت های دیکتاتوری از هر نوع، قربانیان زیادی دارند که قشر اصلی آن را جوانان و آزادیخواهان تشکیل می دهند. حکایت مادران میدان مایو حکایت زنان درد کشیده ای است که سال ها پیش در غم مفقود شدن فرزندان جوان خود سوختند، آب شدند و بار دیگر از زمین رستند تا نگذارند خون پاکشان بیهوده هدر شود. 30 اپریل مصادف با سی امین سالگرد تشکیل این گروه بود. اعضای این تشکل با در دست داشتن مشعل هایی به راهپیمایی خود در میدان مایو در بوئنس آیرس پایتخت آرژانتین پرداختند تا بار دیگر یاد فرزندانشان و اهداف اصلی تشکلشان را به گوش جهان برسانند.

ماجرا به 30 سال پیش برمی گردد. آمریکای لاتین، کشور آرژانتین ، سالهای 1976 تا 1983 که به سالهای جنگ کثیف شهرت دارد. با برقراری کودتا و شروع به کار نظامیان دیکتاتور که امثال آن را بسیار تاریخ به خود دیده، جوانان و روشنفکران زیادی به مبارزه با این نظام پرداختند. و از آن جایی که وحشت حتی از واژه ی آزادی اساس حکومت دیکتاتوری را به لرزه در می آورد، دولت کودتا این آزادی خواهان را در خفا می ربود و سر به نیست می کرد. مادران دل نگران در ادارات و دادگاه ها به دنبال جوانانشان، یکدیگر را یافتند. هم داستان بودند و هم صدا. کم کم تعداد آنها بیشتر و بیشتر شد. این زنان که اغلب از قشر عادی و خانه دار بودند به یکدیگر پیوستند تا هم صدا با هم راه چاره ای بیاندیشند. آنان برای شناخت همدیگر تصمیم گرفتند پارچه های قنداق فرزندانشان را بر سر بگذارند و از آن زمان تا کنون، روسری سفید سمبل مادران میدان مایو است.

این زنان آزاده ابتدا در کلیسا جمع می شدند و برای رسیدن به هدف خود که همان افشای حکومت استبدادی آرژانتین بود، تمهیداتی می اندیشیدند. در ابتدا این جلسات با حضور 14 زن تشکیل می شد، لیکن به مرور مادران دیگری نیز به این گروه پیوستند و پس از چندی تصمیم گرفتند علنا به مبارزه بپردازند و از این رو اولین راهپیمایی خود را یک سال پس از روی کار آمدن حکومت استبدادی در میدان مایو، رو به روی کاخ ریاست جمهوری انجام دادند. این میدان از آن پس کانون اصلی حرکت های سیاسی در بوئنس آیرس شد و نکته مهم اینکه در شرایط خفقان آن روز آرژانتین، چنین حرکت بزرگی به سرعت مردم را به سوی خود جلب کرد و یکی از بزرگترین محرک های سیاسی در دو دهه آخر قرن بیستم به حساب می آید.

از آن روز مادران مایو در این میدان با روسری های سفید راهپیمایی کردند. در اواخر سال 1977 در یکی از پرتیراژ ترین روزنامه های آرژانتین بیانیه ای چاپ کردند و در آن قید کردند " ما چیزی جز حقیقت نمی خواهیم". در پی این ماجرا سه تن از سران این تشکل ناپدید شدند و هرگز کسی از سرنوشتشان خبری به دست نیاورد. در این میان برخی تشکل را رها کردند و مادرانی که ثابت قدم بودند با عظمی راسخ تر به مبارزه پرداختند و سعی کردند در سطح جهانی اطلاع رسانی کنند. آنان با شعار"ما از فرزندانمان زاده شدیم" و "ما نخواستیم خون آنان بیهوده هدر شود" قدم برداشتند.

خانم دن اویل، همسر نخست وزیر هلند از اولین حامیان این تشکل بود. از آن پس و با حمایت او صدای مادران مایو در دنیا پیچید و مردم از جنایات رژیم دیکتاتوری آرژانتین مطلع شدند. انتخاب آدلفو پرز، فعال حقوق بشر به عنوان برنده جایزه صلح نوبل در سال 1980 نقطه عطفی در اعتلای اهداف این تشکل بود و توجه دنیارا به آرژانتین جلب کرد. پرز در حمایت از این مادران تلاش فراوانی انجام داد. از این رو دولت وقت تلاش زیادی در خاموش کردن این صداها کرد از جمله بر آن شد تا با پرداخت غرامت و نبش قبر کشته شدگان، سرپوشی بر ماجرا بگذارد، ولی این مادران غیور نه تنها از قبول این پیشکش ها سر باز زدند، بلکه برای جگرگوشه هایشان مراسم سوگواری نیز برگزار نکردند. آنان اعلام می کردند که فرزندانشان زنده اند و مرگ آنان را باور ندارند. هدف آنان این بود که مسئله تنها جنبه جنایی به خود نگیرد و در عین حال آرمان های سیاسی فرزندانشان همیشه در جامعه سرما زده آن روز زنده و پر حرارت باقی بماند. آنان بار دیگر با برگزاری راهپیمایی 24 ساعته در میدان مایو که به راهپیمایی مقاومت مشهور شد پشت دیکتاتور را لرزاندند و قدرت خود را به اثبات رساندند.

متاسفانه پس از پایان کار دولت استبداد، دولت منتخب مردم آرژانتین مقوله ی محاکمه مسببان مفقود شدن فرزندان آن کشور را جدی نگرفت و کمیته ای که به دلیل فشار این مادران تشکیل شد هرگز با جدیت هدف این گروه را دنبال نکرد. مادران میدان مایو هنوز با گذشت 30 سال هر پنجشنبه در این میدان جمع می شوند و راهپیمایی می کنند. آنان معتقدند:" تا وقتی قاتلان زنده و آزادند ما به مبارزه خود ادامه می دهیم". این گروه هم اکنون به فعالیت های اجتماعی دیگری نیز می پردازد. در آرژانتین آمار خشونت و جرم بسیار بالاست. و فقر و فحشا بیداد می کند. البته این مسائل همگی میراث حکومت دیکتاتوریست. این مادران در این روزها به انتقاد از وضع زندان ها می پردازند، با شکنجه، بدرفتاری پلیس، سانسور مطبوعات و بی عدالتی علیه زنان و کودکان مبارزه می کند. مادران میدان مایو نقطه شروعی بودند برای زنان ستمدیده بسیاری از کشورهای دنیا از جمله شیلی، اروگوئه، و چین. مادران مفقود شدگان ترکیه، مادران سیاه پوش صرب علیه جنگ و بسیاری دیگر از تشکل های زنان برای دفاع از حقوق بشر با الگوگیری از این تشکل کار خود را شروع کرده و ادامه دادند.

در ایران نیز ما مادران خاوران را داریم.
در تابستان 1367 رژیم جمهوری اسلامی پس از پذیرش آتش بس از جنگ با عراق فارغ شد و به داخل پرداخت. بیش از چهارهزار جوان، زن و مر د، کسانی که دوران محکومیتشان را میگذراندند و بعضی از آنها دیگر بایستی که آزاد میشدند، با دادگاه های چند دقیقه ای بدون وکیل با یک پرسش و پاسخ کوتاه روانه ی قربانگاه گردیدند و آنها را بدون اطلاع خانواده هاشان در گورهای جمعی در خاوران دفن کردند. و از زمانی که خانواده ها کم کم متوجه این جنایت شدند و با پیگیری فهمیدند که گور فرزندانشان در گورستان کفرآباد در جاده خراسان است، به آنجا شتافتند و توانستند سند جنایت رژیم را به تصویر بکشند و از آن زمان تا حال که بیش از بیست سال میگذرد، آنها علیرغم سرکوب و تهدیدهای پاسداران رژیم، دست از افشاگری علیه این جنایت برنداشته و از هر امکانی برای رساندن صدای خود به مقامات، مردم و جهانیان استفاده میکنند. آنها هر پنجشنبه و جمعه بر سر مزار فرزندانشان حاضر می شوند و آنجا را نه فقط به خاطر اینکه در اوایل جاده ی خاوران واقع شده بلکه به خاطر اینکه جایی ست که خورشید از آن سر می زند، خاوران خواندند. آنها خود به مادران خاوران مشهور شدند و سال گذشته در نوزدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران در برکلی کالیفرنیا، مادران خاوران، به عنوان زنان سال بنیاد معرفی شدند. فیلمی از مبارزات این زنان نشان دادند؛ مادر لطفی ها و مادر میلانی ها از رنج هایشان گفتند و از مبارزاتشان؛ زنانی که تعدادی از آنها امروز دیگر نیستند تا مبارزات ملت ایران را ببینند که دارد به خونخواهی جوانان آنان می انجامد.
حال پس از بیست سال، موج دیگری از مادران داغدار برآمده است. پس از انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری در 22 خرداد 1388 و تقلب وسیع و گسترده در آن و تظاهرات و اعتراضات پیامد آن رژیم ده ها تن را به خاک و خون کشید. مادران نداها، سهراب ها، اشکان ها و مسعودها و کیانوش ها به پا خاسته اند تا صدای آزادیخواهی فرزندانشان باشند. آنها "مادران عزا" را تشکیل داده اند تا در کنار "مادران خاوران" هر شنبه در پارک های ایران جمع شوند و با روشن کردن شمع، جویای عدالت برای فرزندانشان شوند.
امروز جامعه ما به جوانه هایی که از گوشه گوشه این خاک گلگون سر باز می کند تا به سوی خورشید رود، چشم دوخته اند. مادران ندا، سهراب، اشکان و کیانوش از فرزندانشان زاده شده اند. استبداد از آن جوانه ها می ترسد و آن جوانه زده شده در جای جای خاک سرما زده ایران. مادر سمبل شجاعت، عدالت طلبی و آرامش است. مگر نه این است که کودک به آغوش مادر خود پناه می برد. ایران به مادر خود نیاز دارد. به آغوش گرم و دل چون شیرش. به عزم استوارش و به قدم های راسخش.
مادرانِ زیباترین فرزندان آفتاب و باد، جمع می شوند و می گویند"این ذره ذره گرمی خاموش وار ما/ یک روز بی گمان/ سر می زند ز جایی و خورشید می شود"
شاید روزی از همین روزها، در جایی چون میدان آزادی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر