Solidaritätsgruppe mit den „Lalehpark Mütter im Iran" / Frankfurt Mahnwache: jeden Samstag 15 bis 16 Uhr an der Hauptwache-Frankfurt گردهمایی ما هر شنبه از 3 تا 4 بعد از ظهر در هاوپت واخه
۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه
۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه
نگرانی از وضعیت جسمی شش مادر عزادار زندانی
برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر
درخواست فوری
- نماینده دائمی جمهوری اسلامی ایران در سوئیس.
نگرانی از وضعیت جسمی شش مادر عزادار زندانی
ایران است./ عصرنو

سازمان جهانی مبارزه با شکنجه و فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر نگران وضعیت شش تن از مادران عزادار زندانی هستند.
این دو نهاد مدافع حقوق بشر اعلام کردهاند که بازداشت مادران عزادار با «هدف ساکت کردن و به انزوا کشیدن جنبش مدنی ایران» صورت گرفته و آنها خواستار آزادی بی قید و شرط این مادران و تمام بازداشتشدگان حوادث اخیر هستند.
در بیانیه این دو نهاد مدافع حقوق بشر همچنین از مقامهای جمهوری اسلامی خواسته شده که سلامت روحی و جسمی این شش نفر ا تضمین کنند، محل حبس آنها را اعلام کرده و اطمینان دهند که این اشخاص از امکان انتخاب وکیل برخوردار خواهند بود.
امالبنین ابراهیمی، الهام احسنی، ژیلا کرمزاده مکوندی، لیلا سیفالهی و فاطمه رستگاری شش نفری هستند که این دو نهاد حقوق بشری نسبت به وضعیت آنها در زندان اظهار نگرانی کرده است.
سازمان جهانی مبارزه با شکنجه و فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر همچنین از جمهوری اسلامی خواستهاند که به کلیه مواد اعلامیه مدافعان حقوق بشر احترام گذاشته و آن را رعایت کند.
منبع: وبسایت عصرنو
۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه
بیانیه مادران عزادار

به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران، متن نامه ی مادران عزادار به شرح زیر است:
مادران را آزاد کنید
بیش از ۱۴ روز است که ۷ تن از مادران در زندان اوین بسر می برند و طی این مدت از هر گونه ملاقاتی محروم بودند و فقط یک یا دو بار با خانواده تماس کوتاه تلفنی داشتند.
دوستانمان در شبانگاه ۱۷ و ۱۹ بهمن با یک حکم کلی که به تاریخ ۱۴ بهمن بود توسط ماموران اطلاعات دستگیر و راهی بند ۲۰۹ اوین شدند و تاکنون هیچ جرم مشخصی برایشان تفهیم نشد. راستی چه میتوانند بگویند؟ آیا مادر بودن جرم است؟ در کدام قانونی می توان مادر بودن و پرسیدن از حال و روز فرزندان دربند این مرز و بوم و درخواست برای معرفی عاملان و آمران قاتلان زندگی را جرم دانست؟
کسانی که حکم به بند کشیدن مادران را صادر می کنند بیهوده در تلاشند، هیچ مادری مرگ فرزند خود را فراموش نمی کند و نخواهد بخشید. چه کوته فکرند آنان که بر این باورند با توهین، ضرب و شتم، تهدید و زندانی کردن و قراردادنمان در بندهای انفرادی و فشار آوردن های پیاپی، فراموش می کنیم که پاک ترین فرزندان این مرز و بوم به خاطر حق مسلم بشری انتقاد و اعتراض در خیابانها به گلوله بسته می شوند، از بالای ساختمان ها و پل ها پرت می شوند، زیر خودروهای نیروهای انتظامی له می شوند، در زندان ها مورد تعدی و شکنجه قرار می گیرند و زیر شکنجه های بی رحمانه کشته می شوند!
روسا و مسئولان قوه قضائیه!
شما را چه می شود؟ چرا امر کنندگان به قتل و قاتلان آزادند و هر روز جنازه ای دیگر بر جنازه ها می افزایند و شاکیان نه تنها جواب پرسش های خود را نمی گیرند بلکه به بند کشیده می شوند؟ تا کی خشونت طلبان فرصت جولان دهی خواهند داشت؟ جرم مادران چیست که با دیدن تمام بی رحمی ها که فقط یک نمونه از آن کافیست تا عرش آسمان را به لرزه در آورد، هیچگاه از مسیر قانون خارج نشده و تمامی مساعی خود را به کار می برند تا از مسیر کاملا قانونی و در نهایت بردباری و درایت ولی مصمم و پرصلابت خواستار محاکمه عادلانه قانون شکنان و قاتلان و سلب اختیار از تمامی خشونت طلبان هستند؟
ما مادران بار دیگر اعلام می کنیم که هیچگاه ظلم هایی که بر فرزندان این مرز و بوم روا گشت را فراموش نمی کنیم و نخواهیم بخشید و پیگیرانه خواستاریم هیچکس و هیچ نهادی در حصار امنی بجز قانون قرار نگیرد و هیچ انسانی که در چارچوب قوانین زندگی میکند ، احساس ناامنی نکند.
مادران عزادار
- ۲/۱۲/۱٣٨٨
۱۳۸۸ اسفند ۴, سهشنبه

بگذارید نسیم بهاری در سرزمین ایران حس شود !
چگونه نوروز برپا کنیم که جوانان ما در آستانه اعدام اند؟چگونه سالی تازه را آغاز کنیم که دختران و پسران مان دربندند یا برای فرار از بند از خانه و کاشانه آواره شده اند .
چطور نظاره گر بهار باشیم که هنوز آمران و عاملان کشتار فرزندانمان محاکمه نشده اند درحالی که جگرگوشه های ما به گلوله بسته شدند ، از بلندی پرتابشان کردند یا زیر چرخ های خودروهای پلیس له شدند ، در شکنجه گاهها از بین رفتند و بسیاری نیز مفقودالاثر شده اند .
چگونه بهار را به خانه راه دهیم که مادران و پدران زیادی با تنی فرسوده و همراه با بیماری های مختلف در زندان بلاتکلیف هستند و یا احکام سنگین و غیرعادلانه را طی می کنند و فرزندانشان بی سرپرست و بدون نان آور حیران مانده اند که چرا قاتلان و دزدان آزادند و پدران و مادران آنها در بند !
مقامات جمهوری اسلامی ایران !
قدرت و مقام ماندنی نیست ! اگر بود به شما نمی رسید ! به اعمال غیرانسانی و غیرقانونی پایان دهید ، صدای مادران را بشنوید و مصلحت کشور عزیزمان و مردم شریف را در نظر بگیرید .
ما مادران با انواع تبعیض ها و رنج ها فرزندانمان را با شیره ی جان خود پرورده ایم تا زندگی کنند و از هر کوششی برای پیشرفت و توسعه ی کشورمان دریغ نکرده ایم و اینک که به سال های پایانی عمر خود رسیده ایم می خواهیم شاهد آزادی و شکوفایی جوانان کشورمان باشیم .
ما ، مادران عزادار ، تا رسیدن به خواسته های قانونی خود همچنان عزادار و داغدار خواهیم بود و به تلاش های قانونی خود ادامه خواهیم داد .
- اعدام را بس کنید !
- زندانیان عقیدتی را آزاد کنید !
- آمران و عاملان کشتارهای سی ساله گذشته را محاکمه کنید و بدانید که ما حتی نمی خواهیم قاتلان فرزندانمان اعدام یا قصاص شوند ، فقط می خواهیم آمران و عاملان کشتارهای سی ساله اخیر در دادگاه های علنی و عادلانه محاکمه شوند تا شاید دیگر کسی جرات نکند بالاتر از قانون عمل کند . ما می خواهیم تا در پناه قانون ، زندگی ساده و آرام و بدون وحشتی داشته باشیم .
به امید آن روز و به امید وزیدن نسیم بهاری
مادران عزادار - اسفند 1388
۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه
شنبه بیست فوریه ٢٠١٠

قهرمانان این سو و آن سوی دیوار اوین مادران عزادار

انتشار:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
مشاهدات یکی از مادران عزادار
قهرمانان این سو و آن سوی دیوار اوین مادران عزادار
از روز عاشورا هر چند شب یکبار و از 20 دی ماه که 14 نفر از دوستانمان را به جرم مادر بودن و پیگیر بودن حق فرزندان خود به زندان اوین منتقل کردند تا کنون تقریبا هر شب چند ساعتی همراه با خانواده دیگر زندانیان و مردمی که برای حمایت از فرزندان شجاع این مرزوبوم می آیند جلوی زندان اوین حضور دارند .
در این بین البته برای چندمین بار تعدادی از دوستانمان در اوین بسر می برند . این بار چند شب قبل از 22 بهمن به خانه هایشان ریختند و به بهانه پیشگیری از وقوع جرم دستگیر و راهی اوین کردنشان و من ماندم که وزارت اطلاعات واقعا چقدر بفکر مادران است که نکند کاری دست خودشان بدهند ! این مادران همچنان در بازداشت بسر می برند .
در طی این شبها شاهد اتفاقات قشنگ بسیاری جلوی اوین بودم که بر آن شدم برخی از آنها را با دیگران قسمت کنم . مهمترین تغییری که به وضوح قابل تشخیص است این است که اوایل خانواده ها بسیار ناامید و دلمرده به نظر می رسیدند . به یاد دارم وقتی شب 22 دی ماه مادران را آزاد کردند و ما با شور و اشتیاق ، با دست و سوت به استقبالشان رفتیم اکثراً نگران بودند که نکند شادی و دست زدنمان باعث شود تا فرزندان در بندشان مورد غضب زندانبانان قرار گیرند ، اما کم کم با ادامه پیدا کردن این رویه توسط مادران و استقبال خانواده های دیگر در شب های متوالی از آزادی تک تک زندانیان این جو سنگین شکسته شد تا جایی که اکنون مردم از همه قهرمانانشان با صلوات ، دست زدن و سوت استقبال می کنند .
- از جمله وسایل شخصی که به زندانیان می دهند حوله است که یکی از جوانان که تصادفا حوله اش سبز بود در لحظه آزاد شدن آن را بر روی دوشش انداخت و انگشتانش را به علامت V بالا برده که جمعیت بی امان تشویقش کردند .
- شاهد آزادی جوانی دیگر بودیم که برای چهارمین بار در جریان اعتراضات بعد از انتخابات دستگیر و راهی اوین شده بود هنگام آزادی پدرش با لبخند و در عین حال با بی حوصلگی با دست به او اشاره کرد که این بار خودش بیاید پایین و پسرش به محض پایین آمدن پرسیده بود : 22 بهمن چند شنبه است ؟! و پدر در جواب گفت : اینبار اول وثیقه ات را آماده میکنی و بعد می روی .- دختر جوانی را دیدم که به محض آزادی بر خاک بیرون از زندان و آزاد وطنش بوسه زد .
- دختران و پسرانی که به محض بیرون آمدن از زندان دنبال خانواده دوستان خود بودند تا از حال فرزندانشان باخبرشان سازند و یا پیغامهای دوستانشان را به خانواده ها برسانند .- زنان و مردانی که پس از آزادی با حوصله تمام به سوالات تک تک خانواده ها جواب می دادند و تلاش می کردند به آنها روحیه دهند و بگویند فرزندانشان قوی و پر صلابت هستند ، شما قوی باشید .
- زندانیان بسیاری که هنگام آزادی با بالا بردن دستانشان به علامت V نوید پیروزی را می دادند و با تشویق گسترده مردم روبرو می شدند .
- شبی شاهد آزادی حجت الاسلام خلجی بودیم که هنگامی که ملبس به لباس روحانیت از در زندان بیرون آمد جمعیت یکصدا صلوات فرستادند و در این بین چندین نفر یادآوری کردند که سه صلوات پشت هم باشد تا به زندانبانان آزادی بگویند مردم احترامات ویژه را برای روحانیون واقعی ، به تشخیص خود و داوطلبانه قائل می شوند و تا زمانی که سوار خودرویش شود با صلوات ، دست و سوت از طرف مردم مشایعت شد .
- در شب 23 بهمن خانواده ای 15 نفره حضور داشتند که 8 نفرشان از شهرهای کوچک آمده بودند همراه با فرزندانی خردسال و مادربزرگی پیر تا در راهپیمایی جنبش سبز حضور یابند و برای تکمیل کار زیبایشان برای همراهی با زندانیان و خانواده هایشان جلوی زندان حضور یافتند ، در بینشان کودکانی 4 و 10 ساله حضور داشتند و مادربزرگی هفتاد و چند ساله که آمده بود در کنار نوه های خردسالش باشد تا فرزندانش فارغ از نگرانی برای نوه هایش در راهپیمایی حضور یابند چون می داند که اگر ساندیس ، مرغ ، گوشت و پول به از ما بهتران می رسد سهم مردم فحاشی ،گاز اشک آور ، باتوم ، زندان و شاید سرب داغ است . ترکیب سنی این خانواده بسیار جالب بود کودکانی 4 و 10 ساله ، پسردائی و دختردائی حدود 18 تا 20 ساله ، مادر و پدری حدوداً 30 ساله ، خاله ها و زن دائی هایی حدوداً 40 ساله ، دائی حدود 50 سال و مادربزرگی هفتاد و چند ساله . مادر کودک 4 ساله می گفت پسرش با بی صبری منتظر مرد شدن خود می باشد و هر از چند گاهی جلوی آینه می رود و از مادرش می پرسد اینها سیبیله ؟ من دارم مرد میشم ! آن شب کنار مادرش آمد و با زبان بسیار شیرین کودکانه گفت : مامان اگه من پشت اون دیوار برم کلی مرد میشم و وقتی مادر پرسید چرا ؟ جواب داد : دائی میگه ، و من از خود می پرسم آیا با چنین پشتوانه ای از نسل های مختلف که اینگونه همدل و همراه هستند حق داریم حتی لحظه ای در پیروزیمان تردید نکنیم ؟
- شب 28 بهمن حدود 50 نفر از فرزندان ایران در میان شور و اشتیاق فراوان خانواده ها و حامیانشان از زندان آزاد شدند . حداقل 6 نفر از دختران و پسران جوان با مدرک جرمشان که کیس کامپیوتری در بغلشان بود آزاد شدند . اکثر آنها بصورت جمع 4 و 6 نفره و تقریبا پشت سر هم بیرون آمدند و در این زمان بود که صدای شادی و دست و سوت مردم بی وقفه و پشت هم شنیده میشد .
- شب 30 بهمن ساعت 9 شب دم زندان بودیم وقتی رسیدیم دوستان گفتند ظاهرا دیگر آزادی نداریم و به خانواده ها گفتند که بروند ما گفتیم یک ساعت دیگر هم منتظر می مانیم . حوالی ساعت 9:30 بود که خانم و آقایی جوان را دیدیم که با چند شاخه گل رز زیبا و تازه به جمع نزدیک شدند . دختر جوان به جمع که رسید ابتدا یک شاخه را به پدری پیر داد و پس از آن یک شاخه دیگر را به من و همینطور شاخه های گل را بین جمعیت تقسیم کرد . در برگشتشان جلو رفتم و بار دیگر از این کار بسیار زیبایشان تشکر کردم و پرسیدم کسی از شما آزاد شدند ؟ پسر جوان در جواب با اندوه و اشکی در چشم گفت : نه ، از سال 67 دیگر امیدی به آزادیش نداریم آمدیم تا بگوییم که شما تنها نیستید ، ما هم با شما همدردیم و هیچ تفاوتی ندارد . فهمیدم که از خانواده اعدام شدگان سال 67 هستند و بسیار متاثر شدم و در جواب گفتم : کاملا درسته ، ما هم برای حمایت می آییم و آنها اصلا خود ما هستند و ما می توانستیم جای آنها باشیم چون آنان همان حرفی را زدند که ما زدیم . بار دیگر از آنها تشکر کردم و گفتم کارشان بسیار زیبا و با ارزش بود .
شاخه گل را به دختر یکی از مادران عزادار که در بند است دادم تا پس از آزادی مادرش به او تقدیم کند و حکایت امشب را باز گوید .
در جمع جلوی زندان دیگر همه آشنایند و صمیمی . اینجا جایی است که خانواده ها تصمیم گرفتند تا غمهای خود را با هم قسمت کنند و به جای گریستن در تنهایی می آیند تا کنار هم بایستند و به یکدیگر بگویند که تنها نیستند و حمایت خود از فرزندان ، پدران و مادران زندانی را با روحیه ای مصمم و امیدوار اعلام کنند.
01 اسفند 1388
۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه
حامیان مادران عزدار در سلولهای انفرادی بند 209 و تحت شکنجه می باشند
از بامداد روز یکشنبه 17 بهمن ماه یورشها به حامیان مادران عزادار آغاز شد و شب 19 بهمن به اوج خود رسید. یورشهای مامورین وزارت اطلاعات از ساعت 22:30 آغاز شد و تا ساعت 03:00 بامداد ادامه یافت که در اثر این یورشها گفته می شود حداقل 7 نفر از مادران دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شدند. به منزل هر مادر که یورش می بردند بیش از 5 مامور وزارت اطلاعات شرکت داشت که با خشونت و وحشیگیری بی حد و مرزی همراه بود. مامورین وزارت اطلاعات در مقابل چشمان وحشت زده و گریان فرزندانشان، مادران را با وحشیگری دستگیر و با خود می بردند. این یورشها با هماهنگی و همکاری لباس شخصیهای که محل سکونت آنها در همسایگی مادران بودند صورت می گرفت. اسامی تعدادی از حامیان مادران عزادار دستگیرشده به قرارزیر می باشند:
1- خانم گلی 49 ساله متاهل و داردی 2 فرزند می باشند او بامداد یکشنبه 17 بهمن ساعت 03:00 در منزل شخصی اش دستگیر شد.
2-خانم الهام احسنی 27 ساله کارشناس درمان عمومی، او همچنین از فعالین حقوق کودکان کار و خیابانی و از یاری دهندگان به زنانی که مبتلا به ویروس آچ .آی .وی است، بود. او دوشنبه شب 19 بهمن ساعت 22:30 دستگیرو هنوز از محل بازداشت وی خبری در دست نیست.
3- خانم ژیلا اکرم زاده مکوندی 49 ساله، دوشنبه شب 19بهمن حوالی ساعت 23:30 دستگیر و به سلولهای انفرادی بند 209 زندان اوین منتقل شد.
4 - دکتر لیلا سیف الهی دوشنبه شب 19 بهمن دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل شد.
5- خانم فاطمه رستگاری متاهل و دارای 2 فرزند می باشد دوشنبه شب دستگیر و گفته می شود به بند 209 زندان اوین متقل شدند.
6- خانم فرزانه زینالی 53 ساله متاهل و دارای 2 فرزند می باشد او 19 دی ما ه به منظور شرکت در مراسم اعتراضی مادران عزادار عازم پارک لاله بود که در مسیر توسط مامورین وزارت اطلاعات ربوده شد.
7- خانم رزا تمدن 53 ساله متاهل و دارای 2 فرزند می باشد.
خانواده های حامیان مادران عزادار از زمان دستگیری عزیزانشان برای پیگیری وضعیت،شرایط و محل بازداشت آنها به دادگاه انقلاب و زندان اوین مراجعه می کنند. برخورد پاسداران و مامور امنیتی که تحت عنوان افراد شاغل در دادگاه انقلاب و زندان اوین هستند با خانواده های حامیان مادران عزادار و حشیانه وغیر انسانی است و پاسخگوی خانواده ها نیستند و با لحنی بی ادبانه و تهدید آمیز با خانواده ها برخورد می کنند.
حامیان مادران عزادار که برای رسیدن به عدالت درکنار مادرانی هستند که فرزندان آنها با شکنجه های اسماعیل احمدی مقدم و احمدرضا رادان در کهریزک یا توسط نیروی انتظامی، لباس شخصیها(اعضای ویژه سپاه پاسداران)، بسیج به شهادت رسیده اند و یا اینکه فرزندان آنها در زندانهای ولی فقیه بسر می برند، می باشند. مادران عزادار و حامیان آنها هر شنبه در پارک لاله گرد هم می آیند و با اعتراضات خود خواستار دستگیری و مجازات آمرین و عاملین کشتارهای مردم ایران هستند. آنها همچنین در کنار مادران عزدار بر آرامگاه شهدای راه آزادی مردم ایران گرد هم آمدند . که از جمله آنها روز تولد ندا آقا سلطان و اشکان سهرابی می باشد. ولی تاکنون پاسخ خواسته های به حق مادران عزادار و حامیان آنها باتون،توهین ،دستگیری ، سلول انفرادی و شکنجه بوده است. مادران در هر آیین و مذهب و ملیت در جهان از احترام و ارزش خاصی برخودار هستند و بخصوص مادرانی که فرزندان خود را فدای راه آزادی مردم کرده باشند.
اما مامورین ولی فقیه حرمت آنها را هم حفظ نکردند و با باتون ،مشت و لگد آنها را آماج ضربات و توهینهای خود در پارک لاله و جاهای دیگر قرار دادند و نهایتا در اوج بیشرمی و رذالت به منازل آنها یوررش بردند و با اهانت و وحشیگری آنها را دستگیر و در سلولهای انفرادی بند مخوف 209 محبوس کردند. بعد از کشتار مردم ایران در روز عاشورا که حرمت مذهبی را شکستند اینبار اما با دستگیری مادران حرمت تمامی مادران را هم شکستند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، یورش و حشیانه به منازل،دستگیری و در سلولهای انفرادی قرار دادن و شکنجه حامیان مادران عزدار را به عنوان یک عمل ضد بشری محکوم می کند و از شورای حقوق بشر، کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگران ویژه زنان و دستگیریهای خودسرانه ملل متحد و سایر مراجع بین المللی خواستار اقدامات فوری برای پایان دادن به جنایتهای ولی فقیه علی خامنه ای بر علیه مردم ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
28 بهمن 1388 برابر با 17 فوریه 2010
گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد
۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سهشنبه
جواب این چند سوال ما را بدهید
اخبار روز: مادران عزادار نامه ای خطاب به علی لاریجانی نوشته اند. این نامه در تاریخ ۲۴ بهمن ماه در وبلاگ ان مادران منتشر شده است:با سلامما مادران این سرزمین چون سواد نداریم با سواد خودمان فقط چند سوال می پرسیم وانتظار داریم جواب آنرا بزبان خود ما مادران بدهید تا همه مادران این کشور بتوانند درک کنند.
ساعت ۳شب صدای در آمد از خواب بلند شدی و گفتی این وقت شب کی است؟
۱۳۸۸ بهمن ۲۵, یکشنبه
تجمع خانوادههای دستگيرشدگان عاشورا و ۲۲ بهمن در مقابل زندان اوين برای آزادی عزيزانشان

شنبه ١٣ فوریه ٢٠١٠
۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه
مادران میدان مایو، مادران خاوران، مادران عزا

این شعار، شعار مادران میدان مایوست. و شاید شعار تمامی مادرانی که در سراسر دنیا فرزندانشان قربانیان حکومت های دیکتاتوری شده و خواهند شد. متاسفانه حکومت های دیکتاتوری از هر نوع، قربانیان زیادی دارند که قشر اصلی آن را جوانان و آزادیخواهان تشکیل می دهند. حکایت مادران میدان مایو حکایت زنان درد کشیده ای است که سال ها پیش در غم مفقود شدن فرزندان جوان خود سوختند، آب شدند و بار دیگر از زمین رستند تا نگذارند خون پاکشان بیهوده هدر شود. 30 اپریل مصادف با سی امین سالگرد تشکیل این گروه بود. اعضای این تشکل با در دست داشتن مشعل هایی به راهپیمایی خود در میدان مایو در بوئنس آیرس پایتخت آرژانتین پرداختند تا بار دیگر یاد فرزندانشان و اهداف اصلی تشکلشان را به گوش جهان برسانند.
ماجرا به 30 سال پیش برمی گردد. آمریکای لاتین، کشور آرژانتین ، سالهای 1976 تا 1983 که به سالهای جنگ کثیف شهرت دارد. با برقراری کودتا و شروع به کار نظامیان دیکتاتور که امثال آن را بسیار تاریخ به خود دیده، جوانان و روشنفکران زیادی به مبارزه با این نظام پرداختند. و از آن جایی که وحشت حتی از واژه ی آزادی اساس حکومت دیکتاتوری را به لرزه در می آورد، دولت کودتا این آزادی خواهان را در خفا می ربود و سر به نیست می کرد. مادران دل نگران در ادارات و دادگاه ها به دنبال جوانانشان، یکدیگر را یافتند. هم داستان بودند و هم صدا. کم کم تعداد آنها بیشتر و بیشتر شد. این زنان که اغلب از قشر عادی و خانه دار بودند به یکدیگر پیوستند تا هم صدا با هم راه چاره ای بیاندیشند. آنان برای شناخت همدیگر تصمیم گرفتند پارچه های قنداق فرزندانشان را بر سر بگذارند و از آن زمان تا کنون، روسری سفید سمبل مادران میدان مایو است.
این زنان آزاده ابتدا در کلیسا جمع می شدند و برای رسیدن به هدف خود که همان افشای حکومت استبدادی آرژانتین بود، تمهیداتی می اندیشیدند. در ابتدا این جلسات با حضور 14 زن تشکیل می شد، لیکن به مرور مادران دیگری نیز به این گروه پیوستند و پس از چندی تصمیم گرفتند علنا به مبارزه بپردازند و از این رو اولین راهپیمایی خود را یک سال پس از روی کار آمدن حکومت استبدادی در میدان مایو، رو به روی کاخ ریاست جمهوری انجام دادند. این میدان از آن پس کانون اصلی حرکت های سیاسی در بوئنس آیرس شد و نکته مهم اینکه در شرایط خفقان آن روز آرژانتین، چنین حرکت بزرگی به سرعت مردم را به سوی خود جلب کرد و یکی از بزرگترین محرک های سیاسی در دو دهه آخر قرن بیستم به حساب می آید.
از آن روز مادران مایو در این میدان با روسری های سفید راهپیمایی کردند. در اواخر سال 1977 در یکی از پرتیراژ ترین روزنامه های آرژانتین بیانیه ای چاپ کردند و در آن قید کردند " ما چیزی جز حقیقت نمی خواهیم". در پی این ماجرا سه تن از سران این تشکل ناپدید شدند و هرگز کسی از سرنوشتشان خبری به دست نیاورد. در این میان برخی تشکل را رها کردند و مادرانی که ثابت قدم بودند با عظمی راسخ تر به مبارزه پرداختند و سعی کردند در سطح جهانی اطلاع رسانی کنند. آنان با شعار"ما از فرزندانمان زاده شدیم" و "ما نخواستیم خون آنان بیهوده هدر شود" قدم برداشتند.
خانم دن اویل، همسر نخست وزیر هلند از اولین حامیان این تشکل بود. از آن پس و با حمایت او صدای مادران مایو در دنیا پیچید و مردم از جنایات رژیم دیکتاتوری آرژانتین مطلع شدند. انتخاب آدلفو پرز، فعال حقوق بشر به عنوان برنده جایزه صلح نوبل در سال 1980 نقطه عطفی در اعتلای اهداف این تشکل بود و توجه دنیارا به آرژانتین جلب کرد. پرز در حمایت از این مادران تلاش فراوانی انجام داد. از این رو دولت وقت تلاش زیادی در خاموش کردن این صداها کرد از جمله بر آن شد تا با پرداخت غرامت و نبش قبر کشته شدگان، سرپوشی بر ماجرا بگذارد، ولی این مادران غیور نه تنها از قبول این پیشکش ها سر باز زدند، بلکه برای جگرگوشه هایشان مراسم سوگواری نیز برگزار نکردند. آنان اعلام می کردند که فرزندانشان زنده اند و مرگ آنان را باور ندارند. هدف آنان این بود که مسئله تنها جنبه جنایی به خود نگیرد و در عین حال آرمان های سیاسی فرزندانشان همیشه در جامعه سرما زده آن روز زنده و پر حرارت باقی بماند. آنان بار دیگر با برگزاری راهپیمایی 24 ساعته در میدان مایو که به راهپیمایی مقاومت مشهور شد پشت دیکتاتور را لرزاندند و قدرت خود را به اثبات رساندند.
متاسفانه پس از پایان کار دولت استبداد، دولت منتخب مردم آرژانتین مقوله ی محاکمه مسببان مفقود شدن فرزندان آن کشور را جدی نگرفت و کمیته ای که به دلیل فشار این مادران تشکیل شد هرگز با جدیت هدف این گروه را دنبال نکرد. مادران میدان مایو هنوز با گذشت 30 سال هر پنجشنبه در این میدان جمع می شوند و راهپیمایی می کنند. آنان معتقدند:" تا وقتی قاتلان زنده و آزادند ما به مبارزه خود ادامه می دهیم". این گروه هم اکنون به فعالیت های اجتماعی دیگری نیز می پردازد. در آرژانتین آمار خشونت و جرم بسیار بالاست. و فقر و فحشا بیداد می کند. البته این مسائل همگی میراث حکومت دیکتاتوریست. این مادران در این روزها به انتقاد از وضع زندان ها می پردازند، با شکنجه، بدرفتاری پلیس، سانسور مطبوعات و بی عدالتی علیه زنان و کودکان مبارزه می کند. مادران میدان مایو نقطه شروعی بودند برای زنان ستمدیده بسیاری از کشورهای دنیا از جمله شیلی، اروگوئه، و چین. مادران مفقود شدگان ترکیه، مادران سیاه پوش صرب علیه جنگ و بسیاری دیگر از تشکل های زنان برای دفاع از حقوق بشر با الگوگیری از این تشکل کار خود را شروع کرده و ادامه دادند.
در ایران نیز ما مادران خاوران را داریم.
در تابستان 1367 رژیم جمهوری اسلامی پس از پذیرش آتش بس از جنگ با عراق فارغ شد و به داخل پرداخت. بیش از چهارهزار جوان، زن و مر د، کسانی که دوران محکومیتشان را میگذراندند و بعضی از آنها دیگر بایستی که آزاد میشدند، با دادگاه های چند دقیقه ای بدون وکیل با یک پرسش و پاسخ کوتاه روانه ی قربانگاه گردیدند و آنها را بدون اطلاع خانواده هاشان در گورهای جمعی در خاوران دفن کردند. و از زمانی که خانواده ها کم کم متوجه این جنایت شدند و با پیگیری فهمیدند که گور فرزندانشان در گورستان کفرآباد در جاده خراسان است، به آنجا شتافتند و توانستند سند جنایت رژیم را به تصویر بکشند و از آن زمان تا حال که بیش از بیست سال میگذرد، آنها علیرغم سرکوب و تهدیدهای پاسداران رژیم، دست از افشاگری علیه این جنایت برنداشته و از هر امکانی برای رساندن صدای خود به مقامات، مردم و جهانیان استفاده میکنند. آنها هر پنجشنبه و جمعه بر سر مزار فرزندانشان حاضر می شوند و آنجا را نه فقط به خاطر اینکه در اوایل جاده ی خاوران واقع شده بلکه به خاطر اینکه جایی ست که خورشید از آن سر می زند، خاوران خواندند. آنها خود به مادران خاوران مشهور شدند و سال گذشته در نوزدهمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران در برکلی کالیفرنیا، مادران خاوران، به عنوان زنان سال بنیاد معرفی شدند. فیلمی از مبارزات این زنان نشان دادند؛ مادر لطفی ها و مادر میلانی ها از رنج هایشان گفتند و از مبارزاتشان؛ زنانی که تعدادی از آنها امروز دیگر نیستند تا مبارزات ملت ایران را ببینند که دارد به خونخواهی جوانان آنان می انجامد.


مادرانِ زیباترین فرزندان آفتاب و باد، جمع می شوند و می گویند"این ذره ذره گرمی خاموش وار ما/ یک روز بی گمان/ سر می زند ز جایی و خورشید می شود"
شاید روزی از همین روزها، در جایی چون میدان آزادی.
مهین فهیمی و فروغ میرزایی آزاد شدند
فروغ میرزایی همسر روزبه کریمی (روزنامه نگار و عضو سازمان دانش آموختگان ایران) است. این زوج چند روز پس از عاشورا دستگیر شدند. با گذشت پنج هفته از آن روز، خانم میرزایی آزاد شده اما آقای کریمی همچنان در بند است.
مهین فهیمی، دیگر آزاد شده سه شنبه شب، فردای عاشورا همراه با پسرش امید منتظری در حمله عوامل کودتا به خانه اش دستگیر شد. وی همسر حمید منتظری از قربانیان اعدام های سال شصت و هفت است.
خانم فهیمی در شرایطی از اوین آزاد می شود که پسرش در هفته های اخیر تحت فشار شدید بازجویان بوده و در نمایش موسوم به دادگاه متهمان حوادث عاشورا (دهم بهمن ماه) نیز حاضر شده است.
۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سهشنبه
بيانيه هجده تن از مادران فعالان سياسي – مدنی دربند خطاب به مردم ایران در اعتراض به تداوم بازداشت غیرقانونی فرزندانشان

و از من خواست
برايش پرنده اي بكشم
در رنگ خاكستري فرو بردم
قلم مو را
و كشيدم چارگوشي را با قفل و ميله ها!
شگفتي چشمانش را پر كرد :
اما اين يك زندان است ...
نمي داني چگونه يك پرنده مي كشند ؟!
...
ثانيه هاست كه از نوازش فرزندانمان محروم شده ايم ، دقيقه هاست صدايشان را نشنيده ايم ، ساعت هاست چشم انتظارشان هستيم ، روزهاست آغوش هايمان را مامن دردها و شادي هاشان نكرده ايم ، هفته هاست در انتظار خبريم و ماه هاست كه نميدانيم به كدامين جرم ناكرده مي بايست آنها را در زندان كنند ، چشم به در سائيده ايم و كفش به خيابان ها تا شايد دست كم خبري از ايشان يابيم اما صد افسوس كه نه تنها اينگونه نشد كه درشتي ها ديديم از كساني كه مدعيان اخلاق و آزادگي هستند
با اين همه اگر تنها درشتي ها بود تاب مي آورديم،اگر تنها فراق دلبركانمان بود به حرمت ايران سكوت ميكرديم و اگر تنها حبس بود تاب مي آورديم كه فرزندانمان نه عزيزتر از ديگر فرزندان درحبس ايران و نه كم مسئوليت تر از آنان در راه پيشرفت كشور هستند.اما درداد و دريغا و صد افسوس كه به ازاي هر قطره اشك ما اتهامي بر اتهامات فرزندانمان افزوده ميشود.بازداشت هاي بي دلبل كم بود كه هم اينك اتهامات واهي نيز داغي شده بر داغهايمان.اتهاماتي كه پيش از واهي بودنشان خنده ناكند.
هم وطنان
فرزندان ما را كه جملگي به فرياد زدن بر سر مخالف خويش نيز رضا نمي دهند به ارتباط با گروهكهاي تروريستي خارج نشين متهم مي كنند، گروهي را به دليل فعاليت در قالب احزاب و گروههاي قانوني به اقدام عليه امنيت كشور متهم مي كنند ، جگر گوشه هايمان را به دليل نوشتن مطلبي در روزنامه اي يا وبلاگي به تبليغ عليه نظام متهم كرده اند ، پاره هاي تنمان را از خلوت دعا و نيايش به درگاه خالق يكتا به كنج زندان برده اند و چنان كرده اند كه خواست رهايي فرزندانمان از پروردگار نيز به اتهام بدل شده است. عضويت در شبكه هاي اجتماعي را به اتهام بدل كرده اند و ملاقات با فرزندان دلبندمان را به لطفي بي نهايت از سوي خود تعبير ميكنند ، در اين بين ما مانده ايم كه داد از كه ستانيم .
گفته مي شود تاريخ بي رحمترين داور در دادگاه جهان است ، و در همه حال مظلومان را به داوري تاريخ دل خوش ميكنند ، تا امروز تاريخ شود و داد مظلومان بستاند.اما در سكوت ما تاريخ كجا سوختن ما را در تب بي خبري از دختران و پسرانمان به ياد خواهد آورد؟ تاريخ كجا به ياد خواهد آورد اشكها و ضجه هاي ما را در غم دوري دلبركانمان؟ تاريخ كجا و خون جگري كه از دست مخلوق بي وجدان، شبانه به درگاه خالق شرح ميدهيم كجا؟
با قامتي به بلندي فرياد رنج هايمان را با شما باز گفتيم ، تا باشد گوش شنوايي در گوشه اي كه به ياد آورد مادر بودن در اين زمانه سخت ، بسيار سخت است. تا بداند كه هر لحظه را با شوق در آغوش كشيدن دلبركانمان به تاريخ مي سپاريم اما از پا نمي افتيم.
آن روز همايون كه به عالم قفسي نيست
2-مهين جواهري پور مادر مهرداد رحيمي
4-سكينه خرمن ديز مادر مهرداد اصلاني
5-زهرا رضا مادر حسين نوراني نژاد
6-صغري عليپور مادر پريسا كاكايي
7- طيبه فخري مادر عماد الدين باقي
8- عصمت كاشاني مادر سعيد ليلاز
9- شهرزاد كريمان مادر شيوا نظر آهاري
10-فائزه ملكشاهي مادر سعيد حائري
11-مرضيه محبي مادر سعيد جلالي فر
12- معصومه ملول مادر مسعود باستاني
13- ملكه محمدي مادر سميه عالمي پسند
14- نرگس موسوي مادر پيمان چالاكي
15- پروين مخترع مادر كوهيار گودرزي
16- ثريا محمد زاده مادر سعيد كلانكي
17- عارفه نوري مادر مريم ضياء
18- خدابس نظري مادر بهمن احمدي امويي
۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه
شنبه ٦ فوریه برابر با ١٧ بهمن علیه اعدام در ایران

تجمع صدها نفر از خانواده ها و مردم تهران در مقابل زندان اوین
خانواده های زندانیان سیاسی و مردم روز شنبه 17 بهمن ماه از ساعت 19:00 مقابل زندان اوین تجمع کردند. آنها در زیر پل و همچنین بر روی پل تا نزدیگی درب اصلی اوین ایستاده بودند و بر آزادی فرزندان دلیرشان پافشاری می کنند.
علیرغم سوز و سرمای شدید زمستان صدها نفر از خانواده های زندانیان سیاسی،زندانیان آزاد شده اخیر و مردم در این تجمع شرکت داشتند. در این تجمع مادران و پدران سالخورده که به سختی قادر به راه رفتن بودند،کودکان و نوجوانان و اقشار مختلف مردم شرکت دارند.گفته می شود که تعدادی از زندانیان سیاسی امشب آزاد خواهند شد.
مادران عزادار اعتراضات هفتگی روز شنبه خود را برای دومین هفته به جای پارک لاله به جلوی زندان اوین انتقال دادند تا در کنار خانواده ها و مردم علاوه بر خواسته های بحق خود بر خواسته های خانواده ها برای آزادی زندانیان سیاسی پافشاری کنند و همچنین در استقبال از فرزندان در بندشان شرکت داشته باشند.
این اعتراضات تا انتشار این گزارش ادامه دارد و گفته می شود تا ساعت 24:00 ادامه خواهد یافت.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
17 بهمن 1388 برابر با 06 فوریه 2010
۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه
بیانیه ی مادران عزادار در رابطه با اعدام و سرکوب های اخیر

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه
وبلاگ های حامیان مادران عزادار در شهرها و کشورهای مختلف فیلتر شد!
شنبه این هفته تعدادی از مادران عزادار در مراسم تولد اشکان سهرابی در بهشت زهرا گرد هم آمدند و در کنار مادر اشکان و مادر ندا قسم خوردند تا رسیدن به خواسته هایشان از پای ننشینند . گزارش و فیلم و عکس این مراسم در سایت ها و بلاگ های مختلف منعکس شده است.
تعداد دیگری از مادران عزادار از ساعت 7 شب کنار خانواده های زندانیان در مقابل زندان اوین حضور داشتند و با در دست داشتن پلاکارد خواهان آزادی کلیه زندانیان عقیدتی و" پروانه راد" یکی از مادرانی که از روز تاسوعا دربند است شدند. حضور چشمگیر مادران عزادار مقابل زندان اوین به گفته شاهدان عینی، موجب دلگرمی و امیدواری خانواده های زندانیان شده بود . لازم به یادآوری است که مادران عزادارتنها یک گروه منحصر به پارک لاله نیستند بلکه گروه های متعددی از مادران داغدار و عزادار و حامی هستند که شنبه ها در گوشه و کنار جهان به شکل های مختلف خواسته های خود را تکرار می کنند.
شنبه ٣٠ ژانویه ٢٠١٠
.


