هرانا؛ مادر حمید رضا محمدی: اگر فردا اطلاع ندهند بچه من کجاست خودم را میکشم
خبرگزاری هرانا - حمید رضا محمدی، یکی از 17 زندانی بند 350 اوین است که هم اکنون در سلول انفرادی و در دوازدهمین روز اعتصاب غذای خود بسر می برد.
این زندانی سیاسی به دلیل بدرفتاری های صورت گرفته در زندان به همراه شانزده تن دیگر از زندانیان سیاسی محبوس در بند 350 از چهارم مرداد ماه دست به اعتصاب غذا زده در همین رابطه گزارشگر خبرگزاری حقوق بشر ایران"هرانا" با مادر این زندانی سیاسی گفتگوی انجام داده است که در پی می آید:
هرانا: خانم محمدی آیا شما از وضعیت فرزند خود اطلاعی دارید؟
نخیر؛ حمید رضا از روز دوشنبه هفته گذشته به دلیل اعتصاب غذا به سلول انفرادی منتقل شده است و ما نیز تا کنون خبری از ایشان نداریم و هر کجا که مراجعه میکنیم پاسخی به ما نمیدهند.
هرانا: برای پیگیری وضعیت ایشان به چه نهاد های مراجعه کرده اید و چه پاسخی به شما داده اند ؟
به دادگستری و زندان اوین مراجعه کردیم ولی هیچگونه جوابی به ما نداده اند و یک نامه نوشتیم به دادگستری که گفتند شنبه جواب آن را خواهند داد.
هرانا: چطور شد که حمید رضا دست به اعتصاب غذا زد آیا شما از علت اعتصاب غذای ایشان اطلاعی دارید؟
فرزند من شش سال بدون حتی یک روز مرخصی در زندان نگهداری می شود و در این مدت روحیه اش ضعیف شده است ما بارها برای گرفتن مرخصی اقدام کردیم که تا کنون مخالفت شده است، از طرف دیگر هم زندانبانان زندان اوین ایشان و دوستانشان را اذیت میکنند آنها حتی از آب سرد در گرمای تابستان محروم هستند.
هرانا: آیا در این مدت شش سال ایشان دچار بیماری هم شده اند؟
حمید رضا در این شش سال بیماری عصبی پیدا کرده و لرزش دستانش یکی از مشکلاتی است که الان هم دارد، یکبار نیز به دلیل نامعلومی به بیمارستان "امام" منتقل شد و یک هفته ای انجا بستری شدند و وضعیت وخیمی داشتند.
هرانا: آقای محمدی در کدام شعبه و به چه اتهامی محاکمه شدند و آیا خانواده یا وکیل ایشان حضور داشتند ؟
حمید رضا را یکبار به اتهام براندازی و یکبار هم به اتهام توهین به رهبری محاکمه کردند، بار اول که محاکمه شد به شش سال حبس تعزیری محکوم شد و محاکمه دوم هم سه سال بعد از اینکه ایشان در زندان بودند انجام شد که به پنج سال حبس تعزیری محکوم شدند.
بار اول 20 خرداد سال 85 بدون اینکه اطلاعی به ما داده بشه به شعبه 14 بازپرسی منتقل و بدون اینکه وکیلی داشته باشه محاکمه اش کردند، بار دوم هم شبانه اعلام کردند که فردا دادگاه دارید صبح بردن و اواخر اردیبهشت 87 بود که حکم 5 سال حبس به اتهام توهین به رهبری را در زندان ابلاغ کردند.
به ما اجازه وکیل گرفتن نداند حکم دادگاه تجدید نظر که صادر شد گفتن حالا میتوانید وکیل بگیرید که دیگه کاری هم از دست وکیل بر نمی امد.
هرانا: بنظر شما دادگستری پاسخی به نامه شما خواهد داد و شما چه خواسته ای دارید؟
به خدا دیگه هیچ کاری از دستمان بر نمیاد، اصلا نمیدانیم زنده ست یا نه؟ من که چیزی زیادی نمی خواهم؛ فقط میگم یک نامه بدید تا بچه ام رو ببینم شاید من رو دید اعتصابش را شکست.
میگم نگذارید یک مشکل دیگه پیش بیاد و اونجا از بین بره، خواسته من این بوده که یک ملاقات فقط بدهند، اگر فردا اطلاع ندهند بچه من کجاست و مخالفت کنند با دیدارش؛ به خدا همونجا خودم رو میکشم، ما دیگه خسته شدیم دیگه به خدا روحیه نداریم، زندگی نداریم الان نزدیک سیزده، چهارده روز هست تو اعتصاب است. من یه مادرم، بچه ام را شش ساله ندیدم ما هم ایرانی هستیم، ما هم بنده خدا هستیم، ما هم مسلمانیم به کی باید بریم بگیم، کجا باید بریم بگیم نمیدونم،
با تشکر از زمانی که در اختیار هرانا قرار دادید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر