۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

گویا نیوز

مادر ندا آقاسلطان: از سازمان های حقوق بشر و دادگاه های بين المللی می خواهم قاتل دخترم را پيدا کنند، کمپين بين المللی حقوق بشر

هاجر رستمی مادر مرحوم ندا آقاسلطان دختر ۲۷ هفت ساله ای که درجريان يکی از تجمعات پس از انتخابات رياست جمهوری سال گذشته به ضرب گلوله کشته شد درگفت وگو با کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران خواستار پيداکردن قاتل دخترش توسط مجامع بين المللی از جمله دادگاه لاهه و سازمان های حقوق بشری شد. به گفته خانم رستمی پيگيری های خانواده برای يافتن قاتل دخترش به نتيجه ای نرسيده است. او به کمپين گفت: « هيچ حرفی ندارم به دولت بزنم، تمام اين مدت سکوت کردم، فقط از دنيا می خواهم به داد من برسند و قاتل ندا را پيدا کنند. بچه ام را از دست دادم و زندگی ام دگرگون شده است هر بار از سر خاک ندا می آيم، احساس می کنم همين الان ندا رفته و به خاک سپرديمش.»

وی به کمپين گفت که مقامات پس از مرگ دخترش هيچ فشاری به خانواده توسط مسوولان وارد نکرده اند و رفتاری توام با احترام داشته اند با اين وجود از تلاش گسترده برای تحريف واقعيت مرگ دخترش گلايه کرد. از جمله اين تلاش ها وی به فيلم های پخش شده از صداوسيما، اظهارات برخی مقامات مسوول همچون امامان جمعه و به صورت خاص اظهارات عزت الله ضرغامی رييس صداوسيما اشاره کرد.

مادر ندا آقاسلطان در خصوص مستندسازی های صداوسيماو تلاش برای تحريف واقعيت از طريق نمايش فيلم درشبکه سراسری درمورد مرگ دخترش به کمپين گفت: « من فيلم را نديدم، فقط شنيدم.نمی خواهم که ببينم! نظری هم ندارم. تا به حال سه بار فيلم درست کردند، هر بار حرف قبلی خودشان را نقض کردند، ولی تا آن جايی که من مادر ندا هستم، می دانم،او برای تظاهرات بيرون رفته بود و به دست نيروهای خودشان کشته شده است، غير از اين چيز ديگری نمی تواند باشد.»

وی در خصوص اهدافی که چنين برنامه هايی دنبال می کنند گفت: « می خواهند بگويند مملکت آزادی داريم، هر کسی می تواند، ابراز عقيده کند و آزادی تمام و کمال در مملکت ايران وجود دارد؛ در صورتی که اصلا چنين چيزی وجود ندارد.» هاجر رستمی در پاسخ به اين پرسش کميپن که آيا مطالب مطرح شده در مستندهای توليد شده را باور دارد يا خير ، پاسخ داد:” هيچ کس اين دروغ ها را باور نکرده، نه مردم ايران نه مردم جهانو گفتند قاتل يک زن است، مگر ندا چه کار کرده بود که بايد زنی او را بکشد. من که می دانم، قاتل چه کسی است، ولی خوب، دولتی ها اين را قبول نمی کنند.»


هاجر رستمی تاکيد کرد که در مقابل ساختن اين فيلم ها سکوت کرده گفت: «‌وقتی در روز روشن ندا را زدند کشتند من شکايت کردم به هيچ جايی هم تا حالا نرسيدم بيايم در موردفيلم شکايت کنم؟ به کی شکايت کنم؟» او به کمپين گفت که در مقابل اين طرز برخورد، تنها به حمايت جهان دلگرم استک « گفتند فيلم خودکشی ندا را ما نساختيم. گفتم بالاخره صدا وسيمای شما آن را پخش کرده است، چه طور شما خبر نداشتيد؟ گفتند ما می خواهيم يک فيلم درست کنيم، بگوييم ندا را چه کسی کشته که در آن فيلم، قاتل را هم يک خانم معرفی کردند. وقتی به فيلم خودکشی ندا اعتراض کردم، گفتند اعتراضت را در روزنامه مطرح کن، من پاسخ دادم که روزنامه ای که دولت ان را درست ميکند، من دراين روزنامه چه بگويم؟»

مادر ندا آقا سلطان در ارتباط با استدلال مقامات دولت جمهوری اسلامی مبنی بر مبرا کردن خود از دخالت در اين حادثه گفت: «آن ها می گويند شما که می دانيد، دولت ندا را نکشته است، ندا مرگ اش مشکوک بوده، شايد چند نفر در اين درگيری کشته شدند؛ ولی ندا را ما نکشتيم. اين ها دسيسه است، برای بد جلوه دادن جمهوری اسلامی در دنيا، می خواستند با قتل ندا، ريشه جمهوری اسلامی را از بين ببرند، اما با ساختن اين فيلم ها آبروی خودشان را بيش تر بردند.»

خانم رستمی در خصوص فشار آوردن مأموران امنيتی برای ضبط مصاحبه تلويزيونی از خانواده آقا سلطان به کمپين گفت: «به من گفتند دولت، قاتل دختر شما نيست؛به همين خاطر در تلوزيون يا هر جايی که می خواهيد،بياييد صحبت کنيد. گفتم من قاتل ندا را می شناسم و به همين دليل در صدا وسيمای شما هيچ وقت نمی آيم. گفتند شما به عنوان پدر ومادرش در اين فيلم تقاطع حضور داشته باشيد، من پاسخ دادم صدا وسيمايی که رئيس اش آقای ضرغامی باشد که گفته است؛ ندا هنرپيشه بوده، فيلم بازی کرده که و چشم هايش را آن حالت در آورده، من در چنين صداو سيمايی نمی آيم.»

وی در ارتباط با حضور آقای پناهی ،استاد موسيقی، و هم چنين ستاره، دوست ندا، در مستند تقاطع گفت: «بعد از مراسم هفتم، يک سری وسايل ندا را از آقای پناهی گرفتم و پس از آن آقای پناهی را نديدم. يعنی نخواستم که ببينم؛ چون من پيش خودم فکر کردم کسی که به اطلاعات برود، همه کار می تواند انجام دهد، ولی اين حق را هم برايشان قائل هستم؛ هر کاری می خواهند، انجام دهند.»

هاجررستمی اضافه کرد: « چند روز پيش دوستی از آمريکا تماس گرفت و گفت ندا در خواب می گفت به مادر و پدرم بگوييد از قاتل من در ايران شکايت کنند و اگر نتوانستند به دادگاه لاهه شکايت کنند و من اين تماس شما را در پی خوابی که دوستم درباره ندا ديده می دانم .»

هاجر رستمی در پايان گفت وگويش با کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت: «من می خواهم از طريق اين رسانه به آقای ضرغامی که گفته اند ندا هنرپيشه بوده و به همين دليل چشم هايش با چشم های باز از دنيا رفته است بگويم؛ آقای ضرغامی يک لحظه، يک لحظه، خودت را به جای من بگذار، يک لحظه، نمی گويم سال ها…. اين حرف آقای ضرغامی روی من اثربسيار بدی گذاشت و من گفتم خدايا خودت می دانی و خودت، ندا هنر پيشه نبوده، انسانی بوده مثل همه جوان های ديگر، برای آزادی اش به تظاهرات رفت چرا بايد بگويند ندا يک هنرپيشه بوده؟ چشم های ندا باز مانده و باز می ماند تا لحظه ای که به نتيجه برسد، به هدف اش برسد، …اگر چشم هايش بسته می ماند، شايد آن قدر تاثير گذار نبود، چشم های باز ندا شايد دنيا را تکان داده، ملت ايران را تکان داده، چون اصلا منکر اصل قتل ندا هستند.»

سابقه خبر:

ندا آقاسلطان متولد ۳ بهمن۱۳۶۱، يکی از ده ها تنی است که در جريان اعتراض به انتخابات رياست جمهوری ايران، روز شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ در محله اميرآباد، تقاطع خيابان شهيد صالحی و کوچه خسروی به ضرب گلوله، کشته شد و تاکنون هيچ کس مسووليت قتل وی را به عهده نگرفته است. طی ماه های پس از فوت وی، صدا و سيما و برخی مقامات جمهوری اسلامی در چندين نوبت، روايت های مختلفی از مرگ وی ارائه دادند.
پيش از اين شبکه انگليسی برون مرزی صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران ،”PRESS TV “، مستندی از جزييات قتل ندا پخش و ادعا کرد ندا آقا سلطان، خود بخشی از يک صحنه سازی قتل بوده و در آن صحنه با عوامل ساخت فيلم، همکاری می کرده است، ولی بعد از انتقال ندا به اتومبيلی برای بردن وی به بيمارستان ، عوامل تهيه کننده فيلم، ندا را به قتل می رسانند.

فردی که در آخرين لحظات زندگی خانم آقاسلطان بالای سر وی بوده و تنفس مصنوعی داده فردی به نام آرش حجازی است.وی متولد ۱۳۴۹ و مترجم آثار پائولوکوئيليو در ايران می‌باشد. وی، پزشک و نويسنده‌ای که شاهد حادثه بود، عامل قتل را يکی از موتورسواران شبه نظامی بسيج می‌داند.

۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه

گردهمایی حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت28.08.2010








ما خواهان آزادی بی قید و شرط و هر چه سریعتر همهُ زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم
روز شنبه 28.08.2010 برای آزادی سکینه، شیوا و بقیه زندانیان سیاسی و عقیدتی اقدام و اطلاع رسانی کردیم. علیه اعدام، سنگسار و شکنجه امضا جمع کردیم. در مورد مردم به گروگان گرفته مان، در مورد شیوا نظر آهاری که به جرم دفاع از حقوق بشر در بند است. ا...ز سکینه گفتیم که هر روزش در فکر اعدام و سنگسار با زجر و نگرانی سپری میشود. از مادرانی که نگران فرزندانشان هستند و نمیدانند در آن مملکت به کدام مرجع مراجعه کنند که دادرسشان باشد و یا خبری از سلامت فرزندانشان بگیرند. از مادرانی گفتیم که نگران جان فرزندانشان حتی بعد از آزادی از زندان هستند. و این مسائل برای مردم رهگذر قابل درک و فهم نبود. یکی از رهگذران وقتی از مسائل ایران و ظلمی که بر مردمان میرود تعریف کردیم گفت بله در مملکت ما هم حدود 50 سال پیش آزادی بیان نبود و ظلمهای دگر هم ولی حالا خوشبختانه مردم ما آزادند. آیا ایران 50 سال از کشورهای دیگر عقب است؟ شاید هم بیشتر. چون رهگذر دیگری میگفت سنگسار در قرون وسطی اتفاق می افتاد !!! و برایش قابل درک نیست که هنوز دولتی وجود دارد که مجازات سنگسار را اجرا میکند .
به امید آزادی ایران و همهُ عزیزان در بند


حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت

۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

با خاوران یادها چه میکنید؟ /عفت ماهباز


خاوران کجاست؟
خاوران چراست ؟
می شود قفلی به در خاوران زد .می شود با تفنگ و خشم راه را بر مادران بست. اما با یاد ها چه می کنید؟
یادها که در قلم جاری شده. با کدام نیزه و کدام تفنگ بدان نشانه می روید؟
اکنون سه سال است که بر گورستان خاوران قفل زده اند و به خانواده ها و مادران اجازه نمی دهند بر مزار فرزندانشان گرد آیند. این گورستان که با همه گورستانها متفاوت است، نه سنگی بر گوری دارد و نه نهالی و درختی در خاک. خاک است و خاک . زمینی است خشک که بارهاو بارها با بلدوزر خاک ان را زیر رو کرده اند یا اجازه داده اند در انجا کسان دیگری مرده هایشان را دفن کنند. حکومت تبعیض جمهوری اسلامی بیش از29 سال (ازآبان سال۱۳۶۰) است که در خاوران در 14 کیلومتری تهران در جاده خراسان ، درخطه شرقی کنار گورستان ارامنه وهندی ها، قطعه زمینی را "لعنت آباد"نامید و ان را قبرستانی کردند برای دگر اندیشان ، بهایی ها،و نیروهای لاییک و سکولار. مادران بعد از کشتار تابستان ۱۳۶۷ ان مکان را "بهشت خاوران" نامیدند.،. آن خاک غریب غم گرفته که شباهتی به بهشت نداشت. به "خاوران" مشهور شد. آنجا را، بولدوزرهای پاسداران بارها قبل از آمدن گالیندوپل، نماینده ویژه سازمان ملل به ایران، در سال 1369، زیر رو کرده بودند تا اثری به جا نماند حکومت در آن زمان اعلام می کند این جا تنها بیابانی است.



سال گذشته در آستانه سال نو میلادی، همزمان با بمباران غزه به دست نیروهای اسرائیل دوباره ماموران دولت جمهوری اسلامی ایران- در فاصله جمعه ٢٠ تا جمعه ٢٧ دی ماه گورستان خاوران شامل گورهای قربانیان اعدامهای سال ٦٠ تا تابستان ٦٧ گورهای انفرادی و گورهای جمعی کشتار دسته جمعی تابستان ٦٧ وهمجنین در 23 دی ماه در همانجا قطعه‌ای که محل دفن بهائی‌های اعدام شده است، را نیز با بولدوزر زیر و رو کرده و با ریختن خاک وظاهرا کاشتن درخت روی گورها، درد و داغ خانواده ها را تازه کردند.
سه سال است که از خانوادها و مادران خاوران ، که داغ و درد فرزند دارند حداقل خواسته های انسانی دریغ می شود.انان مصرانه خواهان:

-باز شدن در خاوران بر روی خانواده ها.

-اعلام اسامی، زمان فوت ومحل دفن عزیرانشان

-اجازه ی نشانه گذاری و گل کاری بر مزار جان باختگان

-جلوگیری از دفن اموات دیگر بر خاک عزیزانشان هستند.

.******




خاوران پدر


بیست دوسال پیش

4ساله ام با گیسهای بافته

خوشحال وبی خیال سر به هوا،

از غم مادرم رها

می دوم در صحرای خشک

همراه هو ، وهو ی باد خاوران

کنار خاله و عمو جان های گریان و دردمند

*****

فریاد پاسداری خشن

می درد شادی مرا

جلو ترنرو بایست!

رها شد ه ام ، چو چله از کمان

آهو بچه ایی دوان

درباد آن غروب شوم

پایم فرومیرود در نم خاکی بر امده،

جیغ می کشم از وحشت دست وتنی در خاک

*****

پاسداری به سویم نشانه میرود

ایست. ایست

ای هرزه بایست

لرزان درآغوش مادرم

تر می شوم از اشک او

*****

26 ساله ام

تصویرم از پدر

دستی است که بیرون زده ز خاوران

پیراهنی است ابی از او درخاک

هجوم صدای شوم

ایست ایست

در فریاد مادران

*******

امروز من اینجایم در کنارشما

دیروز مادر را راندند

دیروز مادر را پلیس ها بردند

دیروز مادر را در بیمارستان دیدند

دیروز دوباره پایم به جسمی گیر کرد

ودستی کمک خواست

عفت ماهباز- لندن شهریور 89

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

21.08.2010 گزارش این هفته حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت










با تغییر نام مادران عزادار ایران به نام مادران پارک لاله ما هم با افتخار از این هفته نام خود را به حامیان مادران پارک لاله /فرانکفورت تغییر میدهیم و مانند همیشه حمایت کامل خود را از این مادران اعلام میکنیم و تا رسیدن آنها به خواسته های به حقشان در کنارشان میمانیم.
این هفته مانند هر هفته اطلاع رسانی در مورد وقایع اخیر ایران بود. از جمله خطر سنگسار سکینه آشتیانی و در مورد خطری که شیوا نظر آهاری را تهدید میکند. ولیست امضاها را مانند همیشه در اختیار مردم گذاشته بودیم که این هفته با استقبال بیشتری روبرو شدیم وتعداد امضاهای جمع شده بی سابقه بود. به امید آزادی همه عزیزان دربند و با درود به مادران با شهامت و استوار پارک لاله

حامیان مادران پارک لاله/فرانکفورت

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

بیانیه مادران پارک لاله (مادران عزادار) تغییر نام، اعلام خواسته‌ها و مواضع







ما، مادران عزادار پس از يكسال عزاداري همراه با دادخواهي مصمم تر از پيش حركت خود را تا رسيدن به خواسته هاي قانونيمان ادامه خواهيم داد و در ادامه اين راه از اين پس خود را مادران پارك لاله مي ناميم چرا كه اولين ميعادگاه اين خانواده بزرگ پارك لاله تهران بوده و اولين تجمع سكوت در تاريخ 6/4/88 در همين پارك برگزار گرديد.
مادران به رغم فشار، تهديد، توهين و بازداشت از پاي ننشسته، همچنان و همه جا بين مردم حضوري فعال دارند.
مادران پارك لاله، مادراني هستند كه فرزندانشان بخاطر شركت در راهپيمايي اعتراضي، آرام و ميليوني پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري به صرف اعتراض به نتيجه انتخابات كشته شدند. اعتراضي كه با شليك مستقيم به سمت ميليون ها معترض پاسخ گفته شد و در نتيجه آن ده ها تن به قتل رسيدند.

مادران پارك لاله، مادران تمامي زندانيان سياسي، عقيدتي، فعالان مدني و زندانيان گمنامي هستند كه در زندان هاي كهريزك، اوين، رجايي شهر و ... كشته شدند، شكنجه گشتند، مورد تجاوز قرار گرفتند و يا در دادگاه هاي نمايشي محاكمه و به احكام سنگين محكوم شدند.
مادران پارك لاله، مادران جانباختگان سي و يك سال گذشته هستند كه هرگز از خون فرزندانشان نخواهند گذشت و خواهان محاكمه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و ... از دهه شصت تا كنون هستند.
مادران پارك لاله، مادران تمامي جوانان اين سرزمين هستند كه توسط نيروهاي امنيتي بازداشت و سپس مفقود شدند و تاكنون هيچ اثري از آنان نيست.
مادران پارك لاله، مادران تمامي مجروحان حوادث يكسال اخير مي باشند كه با معلوليت زندگي مشقت باري را پيش روي دارند.
مادران پارك لاله، اعدام را يك قتل سازمان يافته مي دانند و مخالف هرگونه قتلي با هر شكل و هر نامي از جمله سنگسار و قصاص مي باشند و خواهان لغو قانون مجازات اعدام هستند.
مادران پارك لاله، كه خود قرباني خشونت و تبعيض عليه زنان بوده و هستند از تمامي فعاليت هاي مخالف خشونت و برابري خواهانه حمايت مي كنند و بر همه زنان و مردان آزاده درود مي فرستند.

مادران پارك لاله (مادران عزادار) - مرداد ماه 89

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

همبستگی با مادران عزادار ایران و علیه سنگسار در فرانکفورت 14.08.2010





روز شنبه 14.08.10 در پنجاه و چهارمین هفته گردهمایی خود علاوه بر کار هفتگی خود علیه سنگسار سکینه محمدی اکسیون و اطلاع رسانی داشتیم. خوشبختانه مردم رهگذر از طریق رسانه های آلمانی راجع به این مسئله اطلاع کامل داشتند و اعلام همبستگی میکردند و با کمال میل پتیشن ها را امضا میکردند. ما گزارش روزنامه فرانکفورتا روندشاو را که د...ر مورد سکینه محمدی نوشته بود را به صورت بزرگ چاپ کرده بودیم و در دست گرفته بودیم و یا روی زمین گذاشته بودیم که با تعجب دیدیم که تعداد زیادی از رهگذران با حوصله و اشتیاق این متن طولانی را میخوانند و انزجار خود را نسبت به حکم سنگسار اعلام میکردند و برایشان غیر قابل باور بود که در قرن بیست و یکم هنوزحکومتی وجود دارد که حکم سنگسار را اجرا میکند. به امید آزادی ایران و ایرانی .

ما از خون عزیزان مان نمی گذریم !

عصر روز 18 مرداد ماه 89 است . مادران عزادار به دیدارمادر و همسر و خانواده شهید محرم چگینی آمده اند . محرم در روز 25 خرداد 88 در تظاهرات آرام مردم و اعتراض به تقلب در انتخابات ، در خیابان آزادی توسط نیروهای بسیج به گلوله بسته شده و به شهادت رسیده است.
مادران بار دیگر فیلم کشته شدن محرم را با هم می بینند و اشک می ریزند . مادرشهید محرم در لحظه ای که مردم ، پسرش را با همان پیراهن آبی آشنای مادر روی دست بلند می کنند فریاد می کشد و روی پاهای خود می کوبد ، هر بار که فیلم را می بیند ، باز، شوکه می شود و باور نمی کند این چنین پسر بیگناهش را کشته باشند .
همسر جوان محرم ، معصومه به آرامی ولی به پهنای صورتش اشک می ریزد . خواهر محرم درحالیکه از مهمان ها پذیرایی می کند گریه می کند . برادر محرم چنان به فیلم خیره شده که انگار بار اول است که می بیند .
مادر ندا ، سهراب ، مصطفی ، رامین و سعید زینالی ، و سایر مادران عزادار ، مادر محرم را آرام می کنند شش مادر همدرد ، یکدیگر را دلداری می دهند . مادر سعید می گوید ای کاش من هم می فهمیدم بعد از 12 سال چه بلایی بر سر پسرم آورده اند . من زنده یا مرده او را می خواهم . مادران زندانیان ، با چشمانی نگران به مادر سعید چشم دوخته اند .
مادران عزادار که 14 ماه است هر هفته یکدیگر را ، ابتدا در پارک لاله و سپس پارک های دیگر وبعد بهشت زهرا ، خاوران ، مقابل زندان اوین و هر جا که نیازشان احساس شود ، ملاقات می کنند همچون خانواده ای بزرگ و متعهد هر کدام بخشی از مراسم را به عهده گرفته اند . یک نفر عکس می گیرد ، یکی فیلم ودیگری یادداشت بر می دارد و یک نفر، در مورد نام مادران عزادار پس از برکندن رخت عزا ازتن مادران ، آرام بدون اینکه مجلس را بر هم زند از تک تک مادران ، نظر سنجی می کند .
یکی از مادران ، طبق سنت ، پس از یکسال عزا ، شال های رنگین و هدایای دیگر را از طرف جمع تقدیم مادر و همسر محرم می کند .
مادران سرود" سراومد زمستون" و" ای ایران " سر می دهند ، وقتی صداها به هم می پیچد پیام خستگی ناپذیری مادران به گوش می رسد . هم صدایی و همنوایی زیبای مادران در هر مراسمی ، قدرت جمعی آنان را به نمایش می گذارد .
مادران هر یک از زاویه ای خواست خود را تکرار می کنند .
پروین فهیمی با درایت همیشگی خود می گوید : ما باید جلوی کشت و کشتار را بگیریم وقتی ما به عنوان مادر قصاص نخواهیم ، در جامعه تاثیر می گذارد . ما می خواهیم آمران و عاملان قتل فرزندان مان محاکمه شوند . همسر محرم ، معصومه چگینی می گوید : 13 سال با هم زندگی کردیم ، من خیلی تنها شده ام ایکاش یادگاری از او داشتم . بچه هم ندارم و تنهای تنها شده ام و فقط می خواهم کسانی را که باعث این بدبختی ما شده اند به مردم معرفی شوند و همه این قاتل ها را بشناسند.
مادر رامین رمضانی می گوید : ما نباید بگذاریم این فجایع تکرار شود . بچه های ما که رفتند باید به فکر بقیه جوان ها بود .
مادر مصطفی ، یکی از شهدای عاشورا : ما از خون بچه هایمان نمی گذریم . باید مسببین این جریان ها مجازات شوند .
مادر ندا می گوید :اسم مادران عزادار خیلی با معنی است هر چند ما دیگر سیاه نمی پوشیم ولی قلبا" عزاداریم .
مادری از اعتصاب غذای 17 نفر از زندانیان می گوید و اینکه جان زندانیان در خطر است .
یک نفر از برادر مجروحش می گوید که دچار افسردگی شده ودچار زخم بستر شده و چندین بارهم مورد عمل جراحی قرار گرفته ، ولی فایده ای نداشته است .
همهمه ای از درد ها و رنج هاست ولی با هم بودن ، شادی خاص خود را دارد که موجب می شود همه خندان از هم جدا شوند تا قراری دیگر برای ادامه راه

۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه

گزارش تجمع مادران عزادار در مقابل زندان اوین

مادران عزادار همراه با جمعي از مردم شامگاه روز شنبه 16 مرداد در اعلام همبستگي با زندانياني كه در اعتصاب غذا بسر مي برند جلوي زندان اوين تجمع كردند.
یکی از مادران می گوید: حوالي ساعت 20 خانم مصطفائي از زندان آزاد شد كه مردم با سوت و دست از او استقبال كردند و او نيز از استقبال گرم مردم تشكر كرد.
در پايان اين تجمع مردم و مادران با برگه هايي كه در دست داشتند خواسته ها و دل نگراني هاي خود را اعلام كردند: قهرمانان ايران زمين! ملتي نگران حال شمايند. داد از اين بيداد! زندان و توهين سهم بهترين ها شده است. بهترين فرزندانمان را دريابيم. زنداني سياسي آزاد بايد گردد.


همبستگی با زندانیان سیاسی و برگزاری سالگرد همبستگی با مادران عزادار ایران در فرانکفورت







روز شنبه 07.08.2010 در گردهمایی هفتگی خود حمایت و همبستگی خود را با زندانیان سیاسی که 17 نفر آنها به مدت سیزده روز است که در اعتصاب غذا بسر میبرند و همینطور خانوادهُ آنها اعلام کردیم و خبررسانی این هفتهُ ما هم در مورد آنها بود. و همینطور در حمایت از آنها پتیتشن هایی که برای امضا آماده کرده بودیم جزء برنامه کاری این هفتهُ ما بود.
در ضمن این هفته گردهمایی ما یکساله شد. که در همین زمینه گزارش تصویری تهیه شده بود. به امید آزادی همهُ زندانیان سیاسی و عقیدتی.




۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

هرانا؛ مادر حمید رضا محمدی: اگر فردا اطلاع ندهند بچه من کجاست خودم را میکشم

خبرگزاری هرانا - حمید رضا محمدی، یکی از 17 زندانی بند 350 اوین است که هم اکنون در سلول انفرادی و در دوازدهمین روز اعتصاب غذای خود بسر می برد.

این زندانی سیاسی به دلیل بدرفتاری های صورت گرفته در زندان به همراه شانزده تن دیگر از زندانیان سیاسی محبوس در بند 350 از چهارم مرداد ماه دست به اعتصاب غذا زده در همین رابطه گزارشگر خبرگزاری حقوق بشر ایران"هرانا" با مادر این زندانی سیاسی گفتگوی انجام داده است که در پی می آید:

هرانا: خانم محمدی آیا شما از وضعیت فرزند خود اطلاعی دارید؟

نخیر؛ حمید رضا از روز دوشنبه هفته گذشته به دلیل اعتصاب غذا به سلول انفرادی منتقل شده است و ما نیز تا کنون خبری از ایشان نداریم و هر کجا که مراجعه میکنیم پاسخی به ما نمیدهند.

هرانا: برای پیگیری وضعیت ایشان به چه نهاد های مراجعه کرده اید و چه پاسخی به شما داده اند ؟

به دادگستری و زندان اوین مراجعه کردیم ولی هیچگونه جوابی به ما نداده اند و یک نامه نوشتیم به دادگستری که گفتند شنبه جواب آن را خواهند داد.

هرانا: چطور شد که حمید رضا دست به اعتصاب غذا زد آیا شما از علت اعتصاب غذای ایشان اطلاعی دارید؟

فرزند من شش سال بدون حتی یک روز مرخصی در زندان نگهداری می شود و در این مدت روحیه اش ضعیف شده است ما بارها برای گرفتن مرخصی اقدام کردیم که تا کنون مخالفت شده است، از طرف دیگر هم زندانبانان زندان اوین ایشان و دوستانشان را اذیت میکنند آنها حتی از آب سرد در گرمای تابستان محروم هستند.

هرانا: آیا در این مدت شش سال ایشان دچار بیماری هم شده اند؟

حمید رضا در این شش سال بیماری عصبی پیدا کرده و لرزش دستانش یکی از مشکلاتی است که الان هم دارد، یکبار نیز به دلیل نامعلومی به بیمارستان "امام" منتقل شد و یک هفته ای انجا بستری شدند و وضعیت وخیمی داشتند.

هرانا: آقای محمدی در کدام شعبه و به چه اتهامی محاکمه شدند و آیا خانواده یا وکیل ایشان حضور داشتند ؟

حمید رضا را یکبار به اتهام براندازی و یکبار هم به اتهام توهین به رهبری محاکمه کردند، بار اول که محاکمه شد به شش سال حبس تعزیری محکوم شد و محاکمه دوم هم سه سال بعد از اینکه ایشان در زندان بودند انجام شد که به پنج سال حبس تعزیری محکوم شدند.

بار اول 20 خرداد سال 85 بدون اینکه اطلاعی به ما داده بشه به شعبه 14 بازپرسی منتقل و بدون اینکه وکیلی داشته باشه محاکمه اش کردند، بار دوم هم شبانه اعلام کردند که فردا دادگاه دارید صبح بردن و اواخر اردیبهشت 87 بود که حکم 5 سال حبس به اتهام توهین به رهبری را در زندان ابلاغ کردند.

به ما اجازه وکیل گرفتن نداند حکم دادگاه تجدید نظر که صادر شد گفتن حالا میتوانید وکیل بگیرید که دیگه کاری هم از دست وکیل بر نمی امد.

هرانا: بنظر شما دادگستری پاسخی به نامه شما خواهد داد و شما چه خواسته ای دارید؟

به خدا دیگه هیچ کاری از دستمان بر نمیاد، اصلا نمیدانیم زنده ست یا نه؟ من که چیزی زیادی نمی خواهم؛ فقط میگم یک نامه بدید تا بچه ام رو ببینم شاید من رو دید اعتصابش را شکست.

میگم نگذارید یک مشکل دیگه پیش بیاد و اونجا از بین بره، خواسته من این بوده که یک ملاقات فقط بدهند، اگر فردا اطلاع ندهند بچه من کجاست و مخالفت کنند با دیدارش؛ به خدا همونجا خودم رو میکشم، ما دیگه خسته شدیم دیگه به خدا روحیه نداریم، زندگی نداریم الان نزدیک سیزده، چهارده روز هست تو اعتصاب است. من یه مادرم، بچه ام را شش ساله ندیدم ما هم ایرانی هستیم، ما هم بنده خدا هستیم، ما هم مسلمانیم به کی باید بریم بگیم، کجا باید بریم بگیم نمیدونم،

با تشکر از زمانی که در اختیار هرانا قرار دادید.

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

پروانه رضا، مادر حسين نورانی نژاد: تهديد کردند به حکم زندان اعتصاب کنندگان اضافه می کنند، کمپين بين المللی حقوق بشر

مادرحسين نورانی نژاد زندانی عقيدتی به کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران گفت که مسوولين گفته اند افرادی که اعتصاب غذا کرده اند با افزايش حکم زندان مواجه خواهند شد.

پروانه رضا، مادر زندانی سياسی حسين نورانی نژاد، درباره تجمع خانواده های زندانيان در مقابل دادستانی تهران به کمپين بين المللی حقوق بشردرايران گفت که اين تجمع توسط نيروهای پليس ويژه که با پاره کردن عکس های زندانيان سياسی و هل دادن تجمع کنندگان همراه بود به هم خورد. او به کمپين گفت: « حدود سی الی چهل نفر جلوی دادستانی جمع شديم، قبل اش هم به دادستانی اعلام کرده بوديم، در صورتی که درخواست مان پيگيری نشود،تجمع می کنيم. جلوی دادستانی فقط عکس بچه های مان دست مان بود، ولی در عرض ده دقيقه پليس کلانتری آمد و گفت جمع کنيد و برويد.»

حسين نورانی‌نژاد، رئيس کميته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ايران، در تاريخ ۲۶ شهريور ماه ۱۳۸۸ به اتهام «اقدام عليه امنيت ملی از طريق تبليغ عليه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد برهم‌زدن نظم عمومی» در منزل يکی از نزديکانش بازداشت شد.حسين نورانی نژاد در ۲۵ بهمن ماه با تاخير در ابلاغ حکم به ۳ سال زندان محکوم شد. در تاريخ ۳۰ بهمن ماه وی از بند ۲۰۹زندان اوين به بند ۳۵۰ منتقل شد و در تاريخ ۲۵ اسفند ماه سال گذشته، دادگاه تجديد نظر حکم يک سال حبس او را تاييد کرد.در تاريخ ۲۵ اسفند ماه بر مبنای حکم صادره از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجديدنظر استان تهران ميزان محکوميت او از سه سال به يک سال کاهش يافت.در تاريخ ۲۵ تيرماه دادستانی تهران در جريان استعلام از وزارت اطلاعات از صدور مجوز مرخصی نورانی نژاد مخالفت کرد.

مادراين زندانی سياسی به کمپين گفت:«ما فقط می خواستيم مطرح کنيم؛ بچه هايمان را از انفرادی بيرون بياوريد و اجازه بدهيد از حال شان خبردار شويم، ولی گارد ويژه که نزديک هزار نفر بودند، عکس های بچه ها را پاره و فحاشی کردند حتی من را هل دادند و به درخت خوردم. به علت شرايط بدی که آن جا وجود داشت، مقابل دفتر آقای آوايی رفتيم، آن جا ديگر عکسی هم نداشتيم که به دست بگيريم و در آن جا می خوتستيم مطلع شويم، ملاقات سه روز پيش ما به کجا رسيده؟گفتند :دو نفر را به نمايندگی بفرستيد. من و خانم پرويزی قرار شد با آقای آوايی صحبت کنيم. ايشان هم گفتند از دست من خارج است. رفتيم مقابل اوين آن جا ماموری خانواده مجيد توکلی و سهرابی را صدا زد، ولی اين دو خانواده آن جا حضور نداشتند. از ساعت ۱۲ ظهر تا ۶ بعد از ظهر آن جا نشستيم، هيچ کس پاسخی نداد، بالاخره ماموری به ما گفت:ما اين جا فقط وظيفه مان نگه داری زندانيان است از چيز ديگری خبر نداريم.»

خانم رضا ادامه داد :« پس از اين که خانواده اين زندانيان در مقابل اوين، سه بار سه الله اکبر گفتند، گارد ويژه و متعاقب آن نيروهای موتور سوار به سمت آن ها آمدند.» وی ضمن اعتراض به بی خبری از وضعيت سلامت جسمی فرزندش تصريح کرد که به نشان همراهی با فرزندانشان او و ساير خانواده های زندانيان دست به اعتصاب زدند.

طی دوهفته گذشته رفتار مأموران بند ٣۵٠ زندان اوين و مأموران سالن ملاقات با زندانيان و خانواده‌های آنان باعث اعتراض شديد زندانيان اين بند شد و در پی اين اعتراض حسين نورانی نژاد، به همراه ۱۵ زندانی سياسی ديگر به سلول‌های انفرادی زندان اوين منتقل شده‌اند.اين در حالی است که بر طبق اصل ٣٩ قانون اساسی «هتک حرمت و حيثيت کسی که به حکم قانون دستگير، بازداشت، زندانی يا تبعيد شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.»

حسين نورانی نژاد نيز به همراه ١۵ زندانی ديگر در اعتراض به اين مسأله دست به اعتصاب غذا زدند و تاکنون مسوولان زندان اوين و دادستان تهران نسبت به اعتصاب غذای زندانيان سياسی واکنشی نشان ندادند.

مادر حسين نورانی نژاد دليل بازداشت پسرش را برگزاری جلسه دعای کميل در منزل آقای محتشمی پور عنوان کرد و افزود:« جبهه مشارکت قانونی است و مجوز دارد. ۱۲ سال از زمان آقای خاتمی بوده است و تنها کارش رسيدگی به سالمندان و بی بضاعتان است و در دوره اول رياست جمهوری آقای احمدی نژاد هم فعاليت داشته اند.حسين مومن و معتقد است، کانون توحيد ميدان توحيد به او مجوز برگزاری دعای کميل نداد، به همين دليل در منزل آقای محتشمی پور برگزار کردند و در حالی که مداح و سخنران را خود آقای محتشمی پور معرفی کرده بودند، حسين را دستگير کردند.» وی در پاسخ به اين پرسش که چه منع قانونی برای برگزاری مراسم دعای کميل در کشوری مسلمان وجو د دارد، گفت: «برای حسين اين گونه مطرح کردند، چرا وقتی خانواده های زندانيان به دعای کميل آمدند،آن ها را بيرون نکرديد و دعای شان کرديد؟»

در اين گفت و گو پروانه رضا از تهديد آقای نوروزی نماينده دادستان تهران مبنی بر اضافه کردن طول مدت زندانی افرادی که اعتصاب کردند و انتقالش ان به زندان رجائی شهر ابراز ناراحتی کرد و خطاب به پسرش حسين گفت:«حسين مردانه ايستادی و دين ات را کاملا ادا کردی و با نيت خيری که داشتی، دچار مشکل شدی! دعای ما اين است که اين دعاهای کميل و شب های احيا کمک کند؛ نه تنها برای تو؛ بلکه برای همه بچه هايی که بی گناهند وی در ادامه افزود:”از حسين خواهش می کنم، دست از اعتصاب غذا بردارد و به بقيه دوستان اش هم توصيه کند، دست از اعتصاب غذا بردارند، اعتصاب غذا را بشکنند؛ همان طور که خانم رهنورد بيانيه دادند؛ اين اعتصاب غذا را تبديل به روزه کنند. جان اين بچه ها برای ما با اهميت تر از ايده های آنهاست.»

مادر اين زندانی سياسی افزود: « همه جا تعطيل است در اين دو روز. بی بی سی اعلام کرده است؛ کيوان صميم،مجيد توکلی و بهمن امويی اعتصاب غذای خشک کردند، اگر اين صحت داشته باشد فاجعه است! سه روز پيش نماينده دادستان پذيرفت که نگهبان مقصر بوده و گفت قصد توبيخ اش را دارند ،اما تا اين لحظه هيچ کس پاسخ گوی ما نبوده است.»

مادر حسين نورانی نژاد همچنين به کمپين گفت: «بچه های ما به خاطر شادی از آزادی بابک بردبار در روز نيمه شعبان سرود خواندند، ايا مجازات سرود خواندن انفرادی است؟ آيا مجازات شادی کردن در نيمه شعبان، انفرادی است؟ مثل دعای کميلی که اين طور برايش مشکل ساز شد.»

وی در پايان اضافه کرد: « کجا برويم که جواب گوی ما باشند از دولت خواهش می کنم، اين مساله را فيصله دهند. مردم را بيش از اين ناراحت و ناراضی نکنند، اگر در خانواده ها يک نفر سياسی بود، الان در هر خانواده، پانصد نفر سياسی شده است. خواهش می کنم، بچه ها را به خانواده هاشان برگردانيد؛ ضمن اين که ماه رمضان نزديک است،کاری کنيد که سحر و افطار دعای مردم پشت سر شما باشد، نه نفرين شان.»

همبستگی با مادران 31.07.2010 در فرانکفورت