۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

گردهمایی حامیان مادران عزادار در روز شنبه 24.07.2010





گردهمایی این هفته حامیان مادران در فرانکفورت مانند همیشه با جمع آوری امضا علیه اعدام و سنگسار و برای آزادی زندانیان سیاسی انجام شد. و همینطور اطلاع رسانی در مورد وقایع اخیر ایران ، بخصوص در مورد سنگسار و نحوه انجام آن به رهگذران که برای آنها قابل باور نبود که انسانی را در قرن بیست ویکم بدین طریق به قتل برسانند آن هم... از طرف حکومت یک کشور و بهت آنها چند برابر میشد وقتی که دلیل این مجازات را میفهمیدند. به امید آزادی مردم به گروگان گرفته کشورمان

گزارشی از مراسم پرده برداری از مجسمه "زن ایرانی" دربزرگداشت جنبش زنان ایران و مادران عزادار در شهر جنوا 21 جولای

http://www.youtube.com/watch?v=imLN3LjDafk

در این مراسم که جمعی از مادران عزادار ایران و حامیان آنان از شهر ها و کشور های مختلف از جمله ایتالیا،
فرانکفورت، دورتموند،اسلو، و لس آنجلس نیز شرکت داشتند ،میدانی به نام "زنان تهران "-به عنوان سمبل مبارزات زنان ایران - نامگذاری، و مجسمه "زن ایرانی" نیز پرده برداری شد
در کنار سخنرانی های خانم شیرین عبادی و تنی چند از مقامات شهرداری شهر جنوا، آقای پویا عزیزی که به عنوان شهروند افتخاری این شهر پذیرفته شده اند ، به عنوان نماینده ،پیام مادران عزادار ایران را به گوش رساندند.
******************************
****************

همچنین به اطلاع میرساند جمعی از مادران عزادار ایران پیش از مراسم افتتاحیه میدان نامه ای خدمت شهردار محترم شهر جنوا فرستادندو ضمن قدر دانی از توجه ایشان به جنبش ملت ایران و مبارزات حق طلبانه زنان در این کشور ، در خواست نمودندکه در صورت امکان در نامگذاری میدان" زنان تهران" تجدید نظر صورت گرفته میدان به نام " زنان ایران " شناخته شود تا نشان بهتری از همبستگی زنان مبارز ایران در سراسر کشور باشد

متن نامه ارسالی نیز در زیر آمده است.
با امید گسترش همبستگی سایر ملت ها با جنبش آزادیخواهانه ایران
****************************************************************************

شهردار محترم شهر جنوا سرکار خانم مارتا وینچنزی
با سپاس تمام از تلاش شما برای فراهم آوردن این موقعیت استثنایی در بزرگداشت زنان ایران و "مادران عزادار" آن.
بدیهی است حمایت جهانی از مبارزات حق طلبانه مردم ایران و توجه به نقش زنان در آن میان ، نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف این جنبش آزادی خواهانه ایفا می کند که موجب قدردانی است.
زنان مبارز ایران در سراسر شهرها چنان با صلابت و استوار برای احقاق حقوق خود و مردم ایران ایستاده اند که توجه بسیاری جوامع مدافع حقوق بشر و ارگانهای آزادی خواه را به خود جلب نموده اند. و باعث افتخار ماست که شهردار محترم این شهر نیز چنین توجهی را به این مسئله مبذول داشته اند.
در این میان پرده برداری از مجسمه ای به نام "زن ایرانی" و نیز نامگذاری میدانی به نام "زنان تهران" که حاکی از ابراز همبستگی شما با این حرکت دادخواهی است موجب مباهات ماست.
کاملا قابل درک است که حرکت اعتراضی زنان در تهران نمود گسترده تری داشته است و این شهر شاهد بسیاری تظاهرات خیابانی و خونهای ریخته شده زنان و مردان بی گناهی بوده است که تنها به جرم دادخواهی ای مسالمت آمیز، در صحنه ظاهر شده بودند. از طرفی از آنجا که سایر زنان ایران در دیگر شهر ها نیز مشارکت کمابیش گسترده ای در این جنبشهای اعتراضی داشته اند،به منظور نمایش اتحاد میان زنان ایران ، جمعی از حامیان مادران عزادار ایران در خارج از کشور به این وسیله تقاضا میکنند که در صورت امکان میدان به نام "زنان ایران " افتتاح شود تا بهتر بتواند نمایانگر این یگانگی و همبستگی میان زنان مبارز ایران در سراسر کشور باشد.
البته چنانچه این تعویض نام مستلزم مخارجی نیز باشد ، تلاش خواهد شد که این هزینه توسط ایرانیان علاقمند باز پرداخت شود.
با احترام فراوان
مادران عزادار ایران و جمعی از گروههای حامی آنان در خارج از کشور

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

دیدار جمعی از مادران عزادار از خانواده جان باخته علی حسن پور


لادن مصطفایی(همسر جان باخته علی حسن پور) با عشقی وسف ناشدنی و با شجاعت تمام از همسرش می گوید:
یک سال از کشته شدن علی حسن پور می گذرد. جمعی از مادران عزادار و حامیان برای گرامی داشت یاد و خاطره او به دیدار مادر و همسرش رفتیم. آنها با گرمی بسیار از ما استقبال کردند. مادر رامین رمضانی نیز حضور داشت. مادر علی حسن پور، پسرش سیاوش و سایر اعضای خانواده نیز حضور داشتند. خانم مصطفایی سر درد دلش باز می شود و ماجرای کشته شدن همسرش علی حسن پور را برایمان باز گو می کند.
روز ۲۵ خرداد علی به میدان آزادی رفت و به خانه باز نگشت. هر چه موبایلش را گرفتیم جواب نمی داد. مانده بودیم چه کنیم و کجا سراغش را بگیریم. شنیدیم که برخی را دستگیر کرده اند و تنی چند نیز زخمی و کشته شده اند. اصلا به این فکر نبودیم که ممکن است علی را کشته باشند. تا صبح بیدار ماندیم و منتظر.
فردا صبح به کلانتری محل مان رفتیم و جریان را گفتیم. گفتند برخی زخمی شده اند و آنها را به بیمارستان رسول اکرم در خیابان شهرآرا برده اند. به آنجا مراجعه کردیم و عکس علی را نشان دادیم. گفتند: فردی با این مشخصات را به اینجا نیاورده اند. ماشین گرفتم و رفتم پزشکی قانونی و گفتم شوهرم از پریشب نیامده است. گفتند: شش نفر ناشناس را به اینجا آورده اند که پنج نفر شناسایی شده اند و یک نفر که ۲۶ ساله است هنوز شناسایی نشده است. آنقدر در پزشکی قانونی جسد دیدم که باورم نمی شد. یکی نوار سبزی بر گردنش، دیگری نوار سبزی در دستش، دیگری روی قلبش. گفتم آن پنج تای دیگر را نشان بدهید. حالم بد شده بود. یکی از خویشان تماس گرفت و گفت عکس زخمی علی را دیده است. از او خواستم که عکس را بیاورد. وقتی عکس را آورد، از او قاپیدم و دیدم شوهرم است. حالم باز به هم خورد، اگر یک انگشت دست شوهرم را هم به من نشان می دادند، می فهمیدم که اوست. ناراحت و پریشان به خانه بازگشتم. روز بعد با آن عکس، دوباره به پزشکی قانونی رفتم و گفتند: اینجا نیست، شما این عکس را از کجا آورده اید؟ شاید همان روز من هفتاد تا کشته دیدم.
تیرها را درست به هدف زده بودند تا طرف کشته شود. بیشتر سر و گردنشان تیر خورده بود. کمتر می دیدی که تیر به پایین تنه افراد خورده باشد. شاید چهل تا بیمارستان رفتیم. بقیه الله سه بار رفتم و خیلی راحت می گفتند اینجا نیست. اینها را توی ماشین های یخی سه روز نگه داشته بودند. اطلاعات سپاه آنها را جایی برده بود که خودشان دسترسی داشته باشند. از ۲۵ خرداد که آنها را کشته بودند تا ۲۸ خرداد آنها را در ماشین های یخی نگه داشته بودند. بعد به پزشکی قانونی می برند. سهراب، رامین، خلیفه، آسا، همه یخ زده بودند.
آنها را در کانتینر گوشت یخی نگه داشته بودند. پاسداری می گفت: تو سردخونه هیچ وقت اینجور یخ نمی زنند. بعد چهارشنبه و پنج شنبه که توپخانه تظارهات بود و سوم کشته شدگان، عکس همسرم را کپی گرفتم و به دست آقای موسوی و خانم رهنورد رساندم. عکسش دست دانشجوها بود.
روز جمعه یک نامرد که ما خودمان پیداش کردیم و خواستیم که کمک مان کند، گفت: بگذارید من برم فردا برایتان خبر بیاورم که کجاست و چه بلایی سرش آمده است. فردا گفت: به مادر علی بگویید گریه نکند، علی زنده است. او زخمی در اوین است و هم اکنون مشغول مداوای اویند. متاسفانه به مدت ۱۰۵ روز توسط این فرد و دیگر مسئولین گول خوردیم. باز خبر می آورد که علی سی روز بیهوش بوده است. روز دیگر می گفت: امروز تقسیم بازجو شده است. ما دایم این طرف و آنطرف می رفتیم ولی هیچ خبری نمی رسید. می خواستیم اسم این فرد را فاش کنیم ولی می ترسیدیم و نگران بودیم که برای علی مشکلی پیش بیاید. او می خواست به دولتش خوش خدمتی کرده باشد به همین دلیل ما را سرگردان این طرف و آن طرف می فرستاد، تا قضیه از آب و تاب بیافتد و ما سر و صدا نکنیم.
باز مادر رامین شروع به صحبت می کند: هر چه به من گفتند بنشین تو خونه ما دنبال رامین هستیم، گفتم: من به هیچ کدام شما اعتمادی ندارم چون شما زندگی مرا دزدید.
باز همسر حسن پور صحبت هایش را ادامه می دهد: آگاهی شاپور می رفتم، می گفتند برو آگاهی شرق، آنجا می رفتم می گفتند برو پزشکی قانونی؛ هر روز سرگردان این طرف و آنطرف می رفتم ولی جوابی دریافت نمی کردم. چند بار به بانک اجساد رفتم و جسدها را دیدم و حالم بد شد. یک بار عکسی را دیدم که تعداد زیادی دل و روده روی هم ریخته بودند و گفتند این تالار تشریح است برای کالبد شکافی.
یکی گفت هر اتفاقی افتاده است بنویس، ما نوشتیم که به کجاها مراجعه کرده ایم. گفتم همسر من یا زخمی است و یاکشته شده است و عکس تیر خوردنش را دیده ام. در ماهواره هم دیدیم ولی مطمئن نبودیم که او همسرم هست. آنها نامه ای به دادگاه جنایی نوشتند که سریعا اقدام شود. نامه را مستقیم بردم دفتر آقای جعفرزاده(رییس دادگاه جنایی که حالا عوض شده)، تا رسیدیم، گفت: ۱۰۴ روز است که از همسرت خبر نداری، تا حالا کجا بودی؟ گفتم: همه جا رفتم؛ اوین، کهریزک، آگاهی، پزشکی قانونی و ... ولی از هیچ کجا جوابی نگرفتم. عکس ها را فرستادند پزشکی قانونی که ببینند قاضی عکس دارد، پوشه ای قطور آوردند. نفر اول سی الی سی و پنج ساله. دومی را که به عنوان مردی ناشناس ۴۵ الی ۵۰ ساله بیرون کشید، گفتم همسرم است. گفت مردی بلند قامت و نسبتا درشت اندام، گفتم همسر من است، زانونبند را کشید، مارکش را گفتم. منشی را صدا کرد و حالم بد شد. بعد قاضی پرونده(آقای شهریاری) با سه پرونده در دستش آمد. گفت: متاسفانه خودشان هستند.
بالاخره بعد از ۱۰۵ روز جسد همسرم را تحویل گرفتیم ولی یخ زده نبود. روی شقیقه اش تیر خورده بود. تمام بدنش سالم بود و چشمهایش نیز باز بود. ما کارشناس سلاح خواستیم و مشخص شد که با کلاشینکف او را زده اند. همسر من را از پایگاه بسیج و با یک اسلحه سازمانی زده بودند.
آنها گفتند تمام پرونده اش زیر و رو شده ولی هیچ گناهی نداشته است. اول گفتند مهدور الدم است و خونش حلال. خانم رمضانی گفت: به آنها گفتم خون من هم حلال است. ۱۰۵ روز سر دوانده بودند. یک بار گفته بودند همسر شما کتف اش تیر خورده و دفن شده است. ما فکر می کردیم که این حرف درست است و رفتم تا کتف علی را ببینم، گفت: جسد آلوده است، سه ماه و نیم در سردخانه کهریزک مانده است. از یک منبع بالا دستور رسیده بود که این افراد بایستی نگهداری بشوند و پرونده شان محرمانه بماند و در اختیار مردم قرار نگیرند.
همسر حسن پور گفت: اگر به ما می گفتند که دفن شده است، برای ما خیلی سخت بود. قاضی گفت چون ایشان بی گناه بود ما جنازه اش را به شما تحویل می دهیم.
دیگران گفتند: کدام یک از این بچه ها گناهی داشتند و یا کاری کرده بودند. آنها با دست خالی و فقط برای اعتراض به نتیجه انتخابات به خیابان ها رفته بودند که آنها را کشتند.
او گفت: ما روز اول تعهد دادیم که تشجیع جنازه اش بدون تظاهرات برگزار شود تا جنازه را به ما دادند. ۵ مهر جسد را تحویل گرفتیم. گفتند: می توانید در خانه و مسجد مراسم بگیرید.
۵ مهر به بعد شکایت کردیم. البته از همان روز اول که خبری ازش نبود رفتیم کلانتری و تشکیل پرونده دادیم. الان هر هفته می روم دادگاه انقلاب برای پیگیری شکایت مان ولی هنوز هیچ نتیجه ای عایدمان نشده است. در این رفت و آمدها فهمیدم دو نفر از کشته شدگان ناشناس که در کهریزک بودند را در پاییز و زمستون به خانواده هاشون تحویل دادند و هنوز یک جنازه نامشخص دیگر در کهریزک هست.
یکی پرسید: خوب چرا عکس شون رو توی روزنامه چاپ نمی کردند تا خانواده شان آنها را پیدا کنند؟ دیگری گفت: معلوم است که این کار را نمی کنند، چون این کار اعتراف به گناه است.
دیگری پرسید علی چه کاره بود؟ همسرش گفت: او حسابدار بود.
خانه لادن مصطفایی حال و هوای خاصی داشت. هر گوشه اش عکسی از همسرش بود به همراه شعر و شمع. عکسی را که علی تیر خورده و با سری پر خون بر روی زمین افتاده است را به همراه عکس زمان زنده بودنش با قطعه شعری چاپ کرده بودند و به همه نشان می دادند. بر روی این مجموعه عکس نوشته شده بود:
شهید علی حسن پور
تاریخ تولد: ۱۳/۱۲/۱۳۳۹
تاریخ جان باختن: ۲۵/۰۳/۱۳۸۸
تاریخ دفن: ۰۵/۰۷/۱۳۸۸
محل دفن: بهشت زهرا، قطعه ۲۲۲
ز هر گونه هست آواز این/ نداند بجز پر خرد راز این
مرا مرگ خوشتر بنام بلند/ از این زیستن با هراس و گزند
ز مادر همه مرگ را زاده ایم/ همه بنده ایم ار چه آزاده ایم
خانم مصطفایی ادامه می دهد: دایم از پزشکی قانونی زنگ می زنند تا از ما رضایت بگیرند و به ما دیه بدهند و قضیه را فیصله دهند ولی ما گفته ایم: ما نه اهل دیه گرفتن ایم و نه اهل رضایت دادن. تا به حال هم هیچ گزارشی از چگونگی کشته شدن علی به ما نداده اند. ولی من اعتقاد دارم که بالاخره اینجوری نمی ماند و مجبورند روزی پاسخ دهند.
مادر رامین می گوید: من می خواهم کسی که دستور کشتار را داده است مجازات شود. اول انقلاب من به جمهوری اسلامی رای آری دادم و حالا بچه ام را کشتند و می گویند اراذل و اوباش بوده است.
همسر حسن پور می گوید: همسر من دو سال تو جبهه بود و از خاک میهن دفاع کرد و شما به راحتی نقش زمین اش کردید. یک پسر ۱۸-۱۹ ساله در میدان آزادی تیر خورده بود و همسر من که داشته به همراه مردم از آنجا دور می شده باز می گردد تا به این جوان کمک کند که از پایگاه مقداد تیراندازی کردند و همانجا کشته شد. سه شاهد گفتند خودش رفته به کمک و گفته سمت من نیایید. شاهدان گفتند ما هیچ وقت آن لحظه را فراموش نمی کنیم. من رفتم پایگاه بسیج و خواستم از همسرم بپرسم. دلم می خواهد بدانم آن لحظات که همسرم کشته شده است، دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
پسرش می گوید: چرا بابا به اون جوان کمک کرد؟ چون از تیر نمی ترسید. پدرم ۴۸ روز در خط مقدم و ۳۶ روز در خط دوم با مرخصی صفر مبارزه کرده بود.
باز مادر رامین میان حرف ها می آید و می گوید: رامین من خیلی جیگر داشت.
لادن مصطفایی از برگزاری مراسم سالگرد علی روز ۲۵ خرداد در بهشت زهرا، قطعه ۲۲۲ می گوید:
آن روز نیروهای امنیتی و لباس شخصی دور و بر ما را محاصره کرده بودند. تعداد زیادی برای گرامی داشت یاد و خاطره علی به آنجا آمده بودند. برنامه ما قرار بود ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر برگزار گردد. وقتی تعدادی از شرکت کنندگان رفتند، مأمورین از ما خواستند که آنجا را ترک کنیم ولی من گفتم: مهمان های من قرار است ساعت ۶ تا ۸ بیایند و من تا آخر این ساعت در اینجا می مانم و هیچ کسی نمی تواند مرا از این کار منع کند و تا همان ساعت در کنار همسرم ماندم.
در انتهای دیدار، لادن عزیز کمی از رابطه عاشقانه اش با همسرش می گوید: از سال ۶۲ با هم آشنا و عاشق یکدیگر شدیم و ۲۲ سال زندگی مشترک سرشار از عشق و محبت داشتیم. او با حرارت بسیار از علی سخن می گوید، گویا آشنایی و رابطه عاشقانه شان همین دیروز آغاز شده بود. او زمانی که از نحوه کشته شدن علی می گوید به هیچ وجه اشک نمی ریزد و از یک طرف با خشم و از طرف دیگر با غروری بی نظیر حرف می زند. چون می داند که علی به آزادی انسان ها اعتقاد داشته است و خود راهش را آگاهانه انتخاب کرده و پا به "میدان آزادی" گذاشته است. می گوید زمان تیراندازی به مردم می خواست از مهلکه بیرون رود، ولی وقتی جوان ۱۹-۱۸ ساله ای را دید که تیر خورده، باز می گردد تا شاید بتواند آن جوان را نجات دهد که او را نیز به گلوله می بندند و در جا کشته می شود. خانم مصطفایی از قول همسرش می گوید: همه انسان ها می میرند ولی چه بهتر که انسان در راهی بمیرد که بدان اعتقاد دارد. زمانی که از رابطه عاشقانه شان می گوید، چشمانش پر اشک و صورت زیبایش از غم و درد بهم فشرده می شود و قلب ما را نیز به درد می آورد. می گوید: چرا باید شریک، دوست، رفیق و همراه زندگی ام به این سادگی کشته شود. آخر به چه دلیلی و برای چه جرمی؟ مگر او سلاح حمل می کرده است و یا برای کشتن کسی بدانجا رفته بود که او و سایر مردم را به گلوله بستند. او زنی بسیار خوش روحیه و مقاوم است و تاکید می کند که خواهان پاسخگویی مسئولین جمهوری اسلامی است. می گوید تا روشن شدن علت و چگونگی کشته شدن همسرش و شناسایی آمران و عاملان این جنایت ها دست از پیگیری برنخواهد داشت. داستان مقاومت او و دیگر خانواده ها مرا به یاد داستان "یک انسان واقعی" انداخت که شاید همه ما آن را خوانده باشیم. او با وجود آسیب های بسیاری که در جنگ دید و پایش را از دست داد، ولی تلاش کرد که زندگی کند و زندگی کردن را به دیگران بیاموزد. داستان ما و خانواده های کشته شدگان سی و یک سال اخیر نیز اینچنین است. ما بخشی از وجودمان را از دست دادیم یعنی از ما گرفتند، ولی همچنان تلاش می کنیم که "سربلند زندگی" کنیم. لادن عزیز باز از احساس مسئولیت و عشقی که همسرش به انسان ها و خانواده اش داشت می گوید: مادرم دچار مشکل تنفسی شده بود و علی به او احترام زیادی می گذاشت و از من می خواست هر کاری از دستم بر می آید برای او انجام دهم چون او یک مادر است و می گفت "ارزش و احترام مادر بسیار زیاد است". او از زمانی که مادرم مریض شده بود چند ساعت زودتر به خانه باز می گشت تا نزد او برود و به او کمک کند. او به انسان ها عشق می ورزید و این کار را نیز با تمام وجودش انجام می داد.
مادر علی کمتر حرف می زند و بیشتر ساکت است. او آنقدر به عروسش علاقه دارد که هیچ نمی گوید و می گذارد که او از پسرش بگوید. او با چهره ای زیبا و بسیار متین در کنار نوه اش سیاوش نشسته است و به حرف های مادران و عروسش با ولعی خاص گوش می دهد. او زنی بلند بالا و محکم و استوار است. نوه اش می گوید ما نمیدانیم از دست مادر بزرگمان چه کنیم، دایم برای پدرم اشک می ریزد. سیاوش دانشجوست ولی پس از کشته شدن پدرش، هنوز نمی تواند به دانشگاه برود. کمی با او صحبت کردیم و معلوم بود که پسر بسیار با هوشی و دانایی است ولی ناراحت و غمگین به نظر می رسید. مادرش می گفت: پسرم بسیار با هوش است، ضریب هوشی او ۱۴۰ است و به فلسفه علاقه زیادی دارد. از او می پرسیم چرا به دانشگاه نمی روی؟ این کار تو را سرگرم می کند و کمتر به تو و خانواده فشار می آید، می گوید: اصلا نمی توانم دانشگاه بروم. درس و درس خواندن برایم بی ارزش شده است، چون برخی اساتید چیزهایی می گویند که برایم قابل پذیرش نیست و اطلاعاتشان آنقدر ناقص است که نمی توانند پاسخگوی سوالات ما باشند و پس از کشته شدن پدرم نیز انگیزه درس خواندن را از دست داده ام.
شاید برای چندمین بار بود که آنها را می دیدیم، ولی آنقدر احساس نزدیکی می کردیم که دلمان نمی خواست از هم جدا شویم.
تصمیم گرفتیم همگی عکسی به یادگار با هم داشته باشیم، تا این خاطرات تلخ و شیرین برایمان زنده بماند و به خود و دیگران یادآور شویم که نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم. یادآور شویم که ما همچنان زنده ایم و برای همدردی و یافتن درمان درد مشترک به دیدار هم می رویم، به دردهای یکدیگر گوش جان می سپاریم و با گرفتن دست هایمان به هم نخواهیم گذاشت تاریخ دوباره تکرار شود.
یاد علی حسن پور، رامین رمضانی و تمامی جان باختگان راه آزادی گرامی باد!

یک مادر داغدار
سی ام تیرماه ۱۳۸۹

۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

بیانیه از مادران عزادار ایران و حامیان آنان



برنامه زنان سیاه پوش جنوا با حضور خانم عبادی با شرکت حامیان مادران عزادار ایران
در سالن نمایندگان در قصر (پالاتزو) فراری جنوا



یک مادر از مادران میدان دمایو لیتا بویتانو مادر دو پسرش مفقود شده در زمان کلنل ها که ایتالیایی تبار و لیدر تاریخی جنبش میدان د مایو و رییس انجمن مادران د مایو می باشد ,سخنرانی داشتند. در این مراسم بیانیه مادران عزادار ایران و حامیان آنان قرائت شد که متن آن به شرح زیر می باشد

مدت زمانی کوتاه بعد از انقلاب 57، درتیر ماه 1360، صدها دختر و پسر جوان به اتهام داشتن اعلامیه و نشریه یا هواداری از سازمانهای سیاسی به دست جمهوری اسلامی اعدام شدند. چند سال بعد در تابستان 67 ، رژیم علاوه بر شکنجه و تجاوز زندانیان، دست به "پاکسازی" در زندانها زده هزاران تن از دستگیر شدگان و زندانیان سیاسی را حتی در شرایطی که بعضاً دوران محکومیت شان رو به اتمام بود ،به طور گروهی اعدام و پیکر های آنان را مخفیانه در گور های جمعی به خاک سپرد. خاوران تهران تنها یکی از نقاط، از دهها گورهایی جمعی است که در گوشه و کنار ایران ، بهترین فرزندان ایران را در خود کاشته است ؛ خاکی که امروز از دل آن هزاران جوان آزادی خواه دیگر روییده است مادران، خواهران، همسران و فرزندان اعدامیان علی رغم همه فشار ها و سرکوبها در تمامی این سالها هر هفته به خاکهای خاوران سر زده تا مانند خاری در چشم دشمن باشند . اگر چه بسیاری از آن مادران چشم بر جهان بستند بی آنکه شاهد محاکمه ی آمرین و عاملین این جنایتها باشند، پیگیری و پایداری مادران و خانواده ها در حفظ خاوران به عنوان سندی از جنایات جمهوری اسلامی نقطه ی عطف جنبش دادخواهی مادران تا به امروز است. پس از انتخابات 1388 وتقلب انتخاباتی که منجر به تظاهرات میلیونی مردم ایران شد ، مادران ایران بار دیگرشاهد شکنجه، تجاوز و اعدام فرزندانشان شدند و باوجود دردی جانکاه که در سینه داشتند، با عزمی راسخ ، وحدت خود را حفظ کرده وبه عنوان یکی از نخستین پرچمداران راه آزادی، در تاریخ اخیر مبارزات ایران به ثبت رسیدند. به این ترتیب گروه مادران عزادار در تیر ماه سال گذشته فعالیت خود را با حضورهمیشگی و هفتگی در پارک لاله تهران آغاز کرد. سکوت آنان، اندک اندک در گوش رژیم به فریادی دهشتناک تبدیل شد تا جاییکه حکومت حتی از پاره کردن عکس فرزندان آنان که تنها سلاح آنان بود، دریغ نکرد وبه هر روشی متوسل شد تا از دیدار آنان جلوگیری کرده و راه بر فعالیتهای شان ببندد. امروز شاهد آنیم که تلاشهای رژیم برای خفه کردن صدای مادران نه تنها به شکست انجامید بلکه مردم از سراسر ایران و دیگر نقاط جهان به حمایت از مادران داغدار به پا می خیزند و صدای داد خواهی شان هر روز رساتر به گوش می رسد. فعالیت های شبانه روزی مادران عزادار ایران در جهت دفاع از حقوق بشر ، در شرایط خفقانی که بر جامعه حاکم است و تلاش حامیان آنان درتمام نقاط دنیا در جهت افشاگری آنچه بر آنان و فرزندانشان تا کنون گذشته است، چنان گسترده و منسجم بوده که توانسته است توجه جهان را به جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی ایران جلب کند. آنان اکنون علیرغم ارعاب و دستگیریهای مکرر از طرف رژیم با ایفای نقش مادرانه ی خود برای تمامی ملت ، جمهوری اسلامی را مسئول جنایات 31 سال گذشته دانسته وآنان را موظف به پاسخگویی کرده است امروز ما به همت شهردار شهر جنوا خانم مارتا وینچنسی همراه با مادران میدان مایای آرژانتین و زنان سیاه پوش ایتالیا اینجا جمع شده ایم تا با پرده برداری از مجسمه "زن ایرانی" مبارزات زنان و مادران ایران را گرامی بداریم. باشد که این امر مرهمی بر زخم های قلب آنان و پاداشی به فعالیتهای داد خواهانه شان باشد. اینک بار دیگردستهای زنان صلح طلب و آزادیخواه جهان ،مانند زنان سیاهپوش ایتالیا و مادران میدان مایا را به گرمی می فشاریم که در طول یکسال گذشته همواره "مادران عزادار"ایران را از حمایت های بیدریغ خود بهره مند کرده اند. در انتها از همه ی مردم جهان و تمامی نهادهای مدنی و جوامع بین المللی می خواهیم پشتیبانی خویش را از خواسته های مادران ایران اعلام کرده ، تلاش نمایند تا به هر طریق ممکن حکومت جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت حقوق بشردر آن مملکت نمایند: 1ـ آزادی فوری و بی قیدو شرط کلیه ی زندانیان سیاسی 2 ـ معرفی عاملین وآمرین دستگیری ، شکنجه و اعدامها و محاکمه ی علنی آنان در دادگاه های مردمی 3 ـ ممنوعیت شکنجه و اعدام این فریاد مادران ایران و حامیان آنها ست برای دادخواهی و علیه فراموشی
جمعی از مادران عزادار ایران و گروههای حامی آنان در خارج از کشور


- همبستگی با مادران عزادار ایران / فرانکفورت/المان

- حامیان مادران عزادار ایران/ لس آنجلس/ آمریکا

- مادران صلح دورتموند/ حامیان مادران عزادار ایران/ آلمان

- مادران ایرانی /هامبورگ/ آلمان
- گروه همبستگی مادران / کلن/آلمان

- حامیان مادران داغدار ایران/ لندن

- حامیان مادران عزادار/اسلو/ نروژ

- گروه همبستگی با مادران عزادار ایران / وین/ آتریش
- همبستگی با مادران عزادار ایران / ایتالیا
- حامیان مادران/ساکرامنتو/ آمریکا
- همبتسگی با مادران عزادار ایران/بن/آلمان

- همبستگی با مادران عزادار ایران /فلورنس/ایتالیا

22 جولای جنوا- ایتالیا


گزارش کوتاهی از شرکت حامیان مادران عزادار ایران در هفته حقوق
و
افتتاح میدانی به اسم زنان تهران و مجسمه زنان ایران در شهر جنوا / ایتالیا

پنجشنبه ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۰

گزارش مشترک حامیان مادران عزادار ایران / دورتموند، فرانکفورت و لس آنجلس

از 15 تا 22 جولای سومین سال هفته حقوق در این شهر برگزار گردید که دو روز از آن به ایران و جنبش زنان و مادران عزادار ایران و جان باختگان راه آزادی اختصاص یافت .
حامیان مادران عزادار ایران از شهر ها و کشور های مختلف از جمله: فرانکفورت، دورتموند، اسلو، ایتالیا و لس آنجلس در این مراسم شرکت کرده با حضور فعال خود اکسیون های مختلفی را برگزار کردند.
این برنامه توسط مطبوعات ایرانی و خارجی نیز پوشش خبری وسیعی گرفت.
شرح برگزاری برنامه :
21 جولای 11.00
صبح در محله فیومارا
افتتاح فلکه زنان تهران بوسیله شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل 2003 و مارتا وینچنسی شهردار جنوا
17.00 در قصر تورسی
مراسم شهر وندی افتخاری خانم شیرین عبادی و پویا عزیزی از دانشجوبان جنبش
18.30
حقوق زن در دنیا
کنفرانس خانم شیرین عبادی
19.30
مصاحبه با خانم عبادی بوسیله ایلاریا کاوو , جنیفر کلارک و باربارا اسکیاوولی
20.30
نشست دانشجویان سبز ایرانی و دانشجویان جنوا هماهنگ کننده مارگریتا روبینو
20.30
فیلم هانا مخملباف
روزهای سبز
22.30
موسیقی ایرانی با شرکت گروه ایرانی اوینار

روز 22 جولای
ساعت 15
برنامه زنان سیاه پوش جنوا
با حصور خانم عبادی
با شرکت حامیان مادران عزادار ایران
در سالن نمایندگان
در قصر (پالاتزو) فراری جنوا

ساعت 20.30
یک مادر از مادران میدان دمایو لیتا بویتانو مادر دو پسرش مفقود شده
در زمان کلنل ها که ایتالیایی تبار و لیدر تاریخی جنبش میدان د مایو و رییس انجمن مادران د مایو می باشد ,سخنرانی داشتند.
22 جولای جنوا- ایتالیا
افتتاح میدان زنان تهران



مراسم شهرندی افتخاریخانم عبادی و آقای پویا عزیزی
برنامه زنان سیاهپوش جنوا با حضور خانم عبادی
امضای پتیشن

اکسیون در میدان فیرراری


دیدار حامیان مادران عزادار ایران با خانم لیتا بویتانو
از مادران پلازا دمایو

۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

گزارش کوتاهی از شرکت حامیان مادران عزادار ایران در هفته حقوق در شهر جنوا-ایتالیا


گزارش مشترک حامیان مادران عزادار ایران / دورتموند، فرانکفورت و لس آنجلس

از 15 تا 22 جولای سومین سال هفته حقوق در این شهر برگزار گردید که دو روز از آن به ایران و جنبش زنان و مادران عزادار ایران و جان باختگان راه آزادی اختصاص یافت .
حامیان مادران عزادار ایران از شهر ها و کشور های مختلف از جمله: فرانکفورت، دورتموند، اسلو، ایتالیا و لس آنجلس در این مراسم شرکت کرده با حضور فعال خود اکسیون های مختلفی را برگزار کردند.
این برنامه توسط مطبوعات ایرانی و خارجی نیز پوشش خبری وسیعی گرفت.
شرح برگزاری برنامه :
21 جولای 11.00
صبح در محله فیومارا
افتتاح فلکه زنان تهران بوسیله شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل 2003 و مارتا وینچنسی شهردار جنوا
17.00 در قصر تورسی
مراسم شهر وندی افتخاری خانم شیرین عبادی و پویا عزیزی از دانشجوبان جنبش
18.30
حقوق زن در دنیا
کنفرانس خانم شیرین عبادی
19.30
مصاحبه با خانم عبادی بوسیله ایلاریا کاوو , جنیفر کلارک و باربارا اسکیاوولی
20.30
نشست دانشجویان سبز ایرانی و دانشجویان جنوا هماهنگ کننده مارگریتا روبینو
20.30
فیلم هانا مخملباف
روزهای سبز
22.30
موسیقی ایرانی با شرکت گروه ایرانی اوینار

روز 22 جولای
ساعت 15
برنامه زنان سیاه پوش جنوا
با حصور خانم عبادی
با شرکت حامیان مادران عزادار ایران
در سالن نمایندگان
در قصر (پالاتزو) فراری جنوا

ساعت 20.30
یک مادر از مادران میدان دمایو لیتا بویتانو مادر دو پسرش مفقود شده در زمان کلنل ها که ایتالیایی تبار و لیدر تاریخی جنبش میدان د مایو و رییس انجمن مادران د مایو می باشد ,سخنرانی داشتند.



در این مراسم بیانیه مادران عزادار ایران و حامیان آنان قرائت شد که متن آن به شرح زیر می باشد
بیانیه مشترک جمعی از " مادران عزادار ایران" و حامیان آنان
در ایران وخارج ازکشور
در مراسم بزرگداشت جنبش زنان ایران و "مادران عزادار"
شهر جنوا/ایتالیا، 21 و 22 جولای 2010
مدت زمانی کوتاه بعد از انقلاب 57، درتیر ماه 1360، صدها دختر و پسر جوان به اتهام داشتن اعلامیه و نشریه یا هواداری از سازمانهای سیاسی به دست جمهوری اسلامی اعدام شدند. چند سال بعد در تابستان 67 ، رژیم علاوه بر شکنجه و تجاوز زندانیان، دست به "پاکسازی" در زندانها زده هزاران تن از دستگیر شدگان و زندانیان سیاسی را حتی در شرایطی که بعضاً دوران محکومیت شان رو به اتمام بود ،به طور گروهی اعدام و پیکر های آنان را مخفیانه در گور های جمعی به خاک سپرد. خاوران تهران تنها یکی از نقاط، از دهها گورهایی جمعی است که در گوشه و کنار ایران ، بهترین فرزندان ایران را در خود کاشته است ؛ خاکی که امروز از دل آن هزاران جوان آزادی خواه دیگر روییده است

مادران، خواهران، همسران و فرزندان اعدامیان علی رغم همه فشار ها و سرکوبها در تمامی این سالها هر هفته به خاکهای خاوران سر زده تا مانند خاری در چشم دشمن باشند . اگر چه بسیاری از آن مادران چشم بر جهان بستند بی آنکه شاهد محاکمه ی آمرین و عاملین این جنایتها باشند، پیگیری و پایداری مادران و خانواده ها در حفظ خاوران به عنوان سندی از جنایات جمهوری اسلامی نقطه ی عطف جنبش دادخواهی مادران تا به امروز است.

پس از انتخابات 1388 وتقلب انتخاباتی که منجر به تظاهرات میلیونی مردم ایران شد ، مادران ایران بار دیگرشاهد شکنجه، تجاوز و اعدام فرزندانشان شدند و باوجود دردی جانکاه که در سینه داشتند، با عزمی راسخ ، وحدت خود را حفظ کرده وبه عنوان یکی از نخستین پرچمداران راه آزادی، در تاریخ اخیر مبارزات ایران به ثبت رسیدند. به این ترتیب گروه مادران عزادار در تیر ماه سال گذشته فعالیت خود را با حضورهمیشگی و هفتگی در پارک لاله تهران آغاز کرد. سکوت آنان، اندک اندک در گوش رژیم به فریادی دهشتناک تبدیل شد تا جاییکه حکومت حتی از پاره کردن عکس فرزندان آنان که تنها سلاح آنان بود، دریغ نکرد وبه هر روشی متوسل شد تا از دیدار آنان جلوگیری کرده و راه بر فعالیتهای شان ببندد. امروز شاهد آنیم که تلاشهای رژیم برای خفه کردن صدای مادران نه تنها به شکست انجامید بلکه مردم از سراسر ایران و دیگر نقاط جهان به حمایت از مادران داغدار به پا می خیزند و صدای داد خواهی شان هر روز رساتر به گوش می رسد.
فعالیت های شبانه روزی مادران عزادار ایران در جهت دفاع از حقوق بشر ، در شرایط خفقانی که بر جامعه حاکم است و تلاش حامیان آنان درتمام نقاط دنیا در جهت افشاگری آنچه بر آنان و فرزندانشان تا کنون گذشته است، چنان گسترده و منسجم بوده که توانسته است توجه جهان را به جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ی ایران جلب کند. آنان اکنون علیرغم ارعاب و دستگیریهای مکرر از طرف رژیم با ایفای نقش مادرانه ی خود برای تمامی ملت ، جمهوری اسلامی را مسئول جنایات 31 سال گذشته دانسته وآنان را موظف به پاسخگویی کرده است

امروز ما به همت شهردار شهر جنوا خانم مارتا وینچنسی همراه با مادران میدان مایای آرژانتین و زنان سیاه پوش ایتالیا اینجا جمع شده ایم تا با پرده برداری از مجسمه "زن ایرانی" مبارزات زنان و مادران ایران را گرامی بداریم. باشد که این امر مرهمی بر زخم های قلب آنان و پاداشی به فعالیتهای داد خواهانه شان باشد.

اینک بار دیگردستهای زنان صلح طلب و آزادیخواه جهان ،مانند زنان سیاهپوش ایتالیا و مادران میدان مایا را به گرمی می فشاریم که در طول یکسال گذشته همواره "مادران عزادار"ایران را از حمایت
های بیدریغ خود بهره مند کرده اند.

در انتها از همه ی مردم جهان و تمامی نهادهای مدنی و جوامع بین المللی می خواهیم پشتیبانی خویش را از خواسته های مادران ایران اعلام کرده ، تلاش نمایند تا به هر طریق ممکن حکومت جمهوری اسلامی را ملزم به رعایت حقوق بشردر آن مملکت نمایند:

1ـ آزادی فوری و بی قیدو شرط کلیه ی زندانیان سیاسی
2 ـ معرفی عاملین وآمرین دستگیری ، شکنجه و اعدامها و محاکمه ی علنی آنان در دادگاه های مردمی
3 ـ ممنوعیت شکنجه و اعدام
این فریاد مادران ایران و حامیان آنها ست برای دادخواهی و علیه فراموشی
جمعی از مادران عزادار ایران و گروههای حامی آنان در خارج از کشور
- همبستگی با مادران عزادار ایران / فرانکفورت/المان
- حامیان مادران عزادار ایران/ لس آنجلس/ آمریکا
- مادران صلح دورتموند/ حامیان مادران عزادار ایران/ آلمان
- مادران ایرانی هامبورگ/ آلمان
- گروه همبستگی مادران / کلن/آلمان
- حامیان مادران داغدار ایران/ لندن
- حامیان مادران عزادار/اسلو/ نروژ
- گروه همبستگی با مادران عزادار ایران / وین/ آتریش
- همبستگی با مادران عزادار ایران / ایتالیا
- حامیان مادران/ساکرامنتو/ آمریکا
- همبتسگی با مادران عزادار ایران/بن/آلمان
- همبستگی با مادران عزادار ایران /فلورنس/ایتالیا


22 جولای جنوا- ایتالیا
افتتاح میدان زنان تهران
مراسم شهرندی افتخاریخانم عبادی و آقای پویا عزیزی
برنامه زنان سیاهپوش جنوا با حضور خانم عبادی
امضای پتیشن
اکسیون در میدان فیرراری
دیدار حامیان مادران عزادار ایران با خانم لیتا بویتانو
از مادران پلازا دمایو